تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024
10

چرا سعدی شیرازی فیلسوف زندگی است ؟

  • کد خبر : 152501
  • 02 اردیبهشت 1401 - 16:12
چرا سعدی شیرازی فیلسوف زندگی است ؟
برنامه سوفیا در رادیو گفتگو به شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی پرداخته است

– جمهوریت – دکتر محمد جواد ادبی کارشناس مجری برنامه رادیویی سوفیا و از اساتید و دانش آموختگان جوان حوزه فلسفه و حکمت گفتگو را با دکتر رمضان زین العابدینی استاد تمام دانشگاه اینگونه آغاز میکنند:

 به قول دکتر ضیاء موحد :«ما به زبانی که هفتصد سال پیش از سعدی آموختیم سخن می گوییم»

برای ما از زبان پارسی و سعدی شیرازی بفرمایید.

دکتر زین العابدینی : برای شناخت بهتر سعدی بهتر است که شرایط اجتماعی و سیاسی زمانی که او میزیسته را به درستی مورد بررسی قرار دهیم. سعدی آدمی است که در ادبیات فارسی و عرب، شعر ، فلسفه ، منطق و عرفان تبحر دارد. تحصیلات او در نظامیه بغداد صورت گرفته است. به نظر من سعدی را باید  فیلسوف زندگی نامید یعنی او وضع بشر را در دنیا فانی و باقی مشخص می کند. او چگونه زیستن را با توجه به دین اسلام به ما نشان میدهد. سعدی در فلسفه زندگی به اخلاق توجه بسزایی دارد و می گوید انسان بدون ارزش های انسانی نمی تواند زندگی خوبی داشته باشد.

دکتر ادبی : بسیاری از شاعران ما به موضوع اخلاق توجه کرده اند تفاوت سعدی با دیگران چیست؟

دکتر زین العابدینی: سعدی اخلاق عملی را بیشتر می پسندد . او در عرفان نیز ، عرفان عملی را بیشتر می پسندد. او در سیاست نیز معتقد است سعادت جامعه در گرو اخلاقی بودن سیاست های آن جامعه است.

در ادامه دکتر ادبی گفتگو را با آقای رسول اسماعیل زاده رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان پی می گیرند:

سعدی شیرازی در گلستان نگاهی واقع گرایانه به زندگی دارد که می گوید :«در عنفوان جوانی چنان که افتد و دانی» ، اما در بوستان یک نگاه ایده آل را به ما آموزش می دهد ، سعدی شیرازی و آداب رفتار ، شما نکاتی را پیرامون این مباحث بفرمایید.

سعدی حکیم زندگی است.

آقای اسماعیل زاده کلام را اینگونه آغاز می کنند : من سعدی را براساس حکمتی که بر پایه های پند و اندرز استوار است حکیم زندگی می دانم. او به وضوح با توسل به واقعیت ها رابطه ی انسان با خودش را که سیر در انفس است به خوبی بیان می کند. در زمینه ی رابطه ی انسان با خداوند که بیشتر در بوستان او به چشم می خورد برپایه های حکمت و با اندیشه ی عرفانی است و رابطه ی انسان با محیط را نیز براساس اخلاق تعریف می کند. به طور خلاصه سعدی یک شخصیت حِکَمی ، عرفانی و ادبی است.

اگر بخواهیم زیبایی های زبان فارسی را به طور اَتَم و اکمل ببینیم باید آثار سعدی را ببینیم. سعدی در اندیشه های عرفانی اش رئالیسم را با ایدئالیسم تلفیق کرده است.

دکتر ادبی پرسش خود را با بیتی از اشعار سعدی آغاز می کنند :

عدل است اگر عقوبت ما بی‌گنه کنی

لطف است اگر کشی قلم عفو بر خطا

او یک نگاه حکیمانه و در عین حال یک نگاه پایدار ناظر به تعامل با خداوند دارد. این نگاه درواقع یک فلسفه ی زیستن را نشان میدهد .

آقای دکتر زین العابدینی از نگاه حِکمی سعدی به هستی و خداوند نکاتی را بفرمایید.

دکتر زین العابدینی: سعدی شخصیتی است که می خواهد یک تعریف فلسفی از انسان داشته باشد به این معنا که درباره ی انسان و فلسفه ی وجودی او سخن می گوید . او در دوره ای می زیسته که بار تفکر فلسفی و سیاسی مسدود شده بود یعنی نمی توانست به وضوح فلسفی سخن بگوید و بیشتر فقه و کلام حاکم بود زیرا مدرسه ی نظامیه برای آن تاسیس شده بود که در آنجا فقط تفکر حنفی رایج شود اما سعدی به عرفان به علاوه ی فلسفه روی آورد یعنی به عرفانی روی آورد که تعقل در آن وجود داشت. سعدی عقل را به دوگونه تعریف میکند ، او می گوید یک عقل ذهنی وجود دارد که نباید بدان بسیار اعتبار داد ، عقل ذهنی یعنی ذهن هوی و هوس گرا ممکن است به دنبال چیزهای دنیوی برود و آدم را اسیر کند و به عقل دیگری به نام خرد معنوی معتقد است که برای دست یابی به این خرد باید به خداوند وصل شویم . سعدی به دنبال عرفانی است که ابتدا درون را آراسته کند و بعد عقل کارکند.

دکتر ادبی: یعنی در اینجا باید سعدی را در بافت اشاعره بررسی کنیم اما اشعری عقل گراست و نگاه او به عقل معتدل است. درست است؟

دکتر زین العابدینی: بله ، سعدی در تفکر مذهب خود جبری است اما جبریِ ممدوح است اینگونه نیست که اختیار را به طور کامل رد کرده باشد.

سعدی حنفی مذهب است و اصل جبر را پذیرفته ولی جبر مذموم نیست او معتقد است : خداوند آدمی را به صفت حیوانی و فرشتگی آفریده است. فرشته را مقتضیاتی است و حیوان را مقتضیاتی. در فطرت آدمی تمایل به نیکی و فضیلت مندرج است هم چنان که تمایل به زشتی و درندگی و بیدادگری. عقل ممیز است که وجود و تاثیر او در آدمی فطری است برای آن است که خوی بَهیمی را تعدیل کند و او را بدان جهت که خواست و نوشته ی الهی است یعنی پاکی و تهذیب عروج دهد. این دو خصیصه تنها ویژه ی آدمی است هرچند ذاتا و فطرتا انسان میتواند به هردو سوی میل کند.

دکتر ادبی: سعدی در غزلیایتش می گوید

سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید

خاک وجود ما را گرد از عدم برآید

این گرد از عدم برآمدن او یعنی او مفاهیم فلسفی و حِکمی را به خوبی در نگاه زیستی خود در تعامل با خداوند به کار می گیرد.

دکتر زین العابدینی ادامه می دهند : بله ، درعین حال او معتقد است که انسان چون حیوان و فرشته نیست که در قبول زشتی و زیبایی اختیاری نداشته باشد. نهایت این اختیار را نیز ذات حق در ازل مقرر فرموده است. بیشتر گفته های سعدی ناظر به جبر است که البته جبر ممدوح است چون او برمحور اعتقادات اسلامی و براساس تربیت ایرانی اختیار را به ویژه در حوزه تکالیف لازم می شمارد.

دکتر ادبی در ادامه این پرسش را مطرح می کنند : عشق و عقل در سعدی چگونه برهم برمی آید که در عین اشعری بودنش از او لطافت طبع می بینید؟

آقای اسماعیل زاده : شاهکارسعدی این است که خودش را از محدودیت ها و حصارهای زمان و مکان خود بیرون آورد. سعدی زیبایی و ظرافت سه کانون عرفان و تصوف ، کانون مرو مثل نجم الدین کبری ، کانون خراسان و کانون غرب مثل ابن عربی را به همراه دارد و درجا هم نمی زند یعنی عقل گرایی سینوی را دارد و از سوی دیگر ایده آلیسم خیام را نیز دارد و شهودات خود را نیز بدان ها اضافه کرده است. تمام مطالبی که سعدی در بوستان و گلستان بیان کرده نوعی تفسیر و برداشت از قرآن کریم است به همین دلیل است که در بسیاری از مکاتب عرفانی یا ادبی پس از آموزش قرآن ، آموزش گلستان صورت می گیرد و بهترین و قدیمی ترین منبع آموزش زبان فارسی گلستان سعدی است.

در ادامه دکتر ادبی گفتگو را با دکتر محمد تقی بیگلر استادیار زبان و ادبیات فارسی پی می گیرند:

درباب سفرهای سعدی برخی معتقدند این سفرها را او در خیال علاقمندگونه ی خودش ناظر به اسفار گذرانده و برخی معتقدند او واقعا مسجد حلب رفته و در دمشق اسیر شده ، داستان سفرهای سعدی چقدر موثر بوده است؟

دکتر بیگلر: اعجاز کلام او که برگرفته از ایجاز های دلنشین اش است ، حلاوت خاصی دارد که پس از قرن ها هم چنان مانند ماء معین در ذهن و زبان فارسی زبانان جاری است. او بعد از آموزش های اولیه نزد پدربزرگ مادری خود عضد الدین ایجی صاحب المواقف به دلیل آنکه فضای شیراز را مسموم استشمام کرد و فهمیده بود آثار ترک تازی مغولان قطعی است ، به قصد تکمیل کردن معلومات خود روانه نظامیه بغداد شد . ورود او را به نظامیه بغداد اوایل دوره نوجوانی او ذکر کرده اند.آثار او همگی برگرفته از دوره میان سالی به بعد اوست. سعدی ۳۵ سال سفرکرده است. او واقعا سفر کرده اما آیا همه ی این اسفار واقعی است؟ در اینجا جای بحث دارد.

دکتر ادبی: نگاه سعدی که می گوید:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

چقدر در حکمت زندگی او در بوستان و گلستان خود را نشان میدهد؟

دکتر بیگلر: سعدی یک تجربه ای از عرفان دارد ولی مشرب عرفانی مختصی ندارد.ایشان در نظامیه شاهد ابن الجوزی و سهروردی است ولی تربیت یافته مکتب و بزرگی نیست.

دکتر ادبی: یعنی شما تعامل سعدی وشیخ دانای مرشد شهاب را تعامل عمیق عرفانی نمی دانید؟

دکتر بیگلر: سعدی در بسیاری از آثارش از سهروردی به نیکی یاد کرده ولی تعلیمات عمیق عرفانی را تجربه نکرده است. در باب سوم کتاب بوستان مختصری درباب عشق و شور و مستی گفته است :

خوشا وقت شوریدگان غمش                           اگر زخم بینندو گر مرهمش

گدایانی از پادشاهی نفور                                 به امیدشاندر گدایی صبور

دمادم شراب الم در کشند                               وگر تلخ بیننددم در کشند

بلای خمار است در عیش مل                           سلحدار خار است با شاه گل

نه تلخ است صبری که بر یاد اوست                    که تلخی شکر باشد از دست دوست

در ادامه دکتر ادبی با استناد بر این ابیات سعدی :

مقالات‌ مردان‌ به‌ مردی‌ شنو                             نه‌ سعدی‌ که‌ از سهروردی‌ شنو

مرا شیخ‌ دانای‌ مرشد، شهاب                            دو اندرز فرمود، بر روی‌ آب‌

یکی‌ آن‌ که‌ در بند خودبین‌ مباش                     دگر آنکه‌ در خلق‌ بدبین‌ مباش‌

این پرسش را مطرح می کنند که آیا این اشاره سعدی به سهروردی ناظر به بهره مندی از تعالیم عمیق او نیست؟

دکتر بیگلر: سعدی حنفی مذهب است که جبر ممدوح را بیشتر می پسندد.او بیشتر معلم اخلاق و واعظ توانمند است. او را به عنوان یک عارف نمی شناسیم.

دکتر ادبی: من موافق نظر شما نیستم. ما سعدی را در غزلیات عارفانه عارف می شناسیم.در گلستان دربابی که درباره ی عرفان سخن می گوید یه غایات مسائل عرفانی می پردازد که می گوید:

گهی بر طارم اعلی نشینیم                           گهی بر پشت پای خود نبینیم

ابونجیب سهروردی شخصیت کمی نیست.

دکتر بیگلر: بله سهروردی عارف بزرگی است اما چون عارفان قوی مثل بایزید بسطامی نیست.

دکتر ادبی: اقای دکتر زین العابدینی به نظر بنده سعدی در مبادی عرفانی عمیق است نظرتان را در این باره بفرمایید.

دکتر زین العابدینی: به نظر بنده سعدی عارف است. او در عرفان تبحر دارد و در تمام اثارش از مهربانی،احسان ، لطف ، گذشت، خردمندی و اخلاص سخن گفته است.

من در ابتدا نکته ای درباب اسفار سعدی بگویم. سعدی درست است که در دانشگاه نظامیه بغداد تحصیل کرده است اما او در دانشگاهِ سفر ، بیشتر آموخته است. دنیای سعدی در سفر تغییر کرد.

ما دو نوع سفر داریم: آفاقی ، انفسی. سعدی سفر آفاقی کرد و سفر انفسی نیز داشت. این دو سفر بدو کمک کرد. چون سعدی در همه ی رشته های منطق، فلسفه ، عرفان ، حکمت عملی و اخلاق تبحر داشت نتوانست همه ی زمینه ها را جز به جزء بیان کند اما اشاراتی به هر کدام از این موارد داشته است.

دکتر بیگلر: سفر آفاقی سعدی عمیق تر است. او در آثارش از مضامین مدح، ذوق، عشق ، عرفان تا اخلاق ، هجو و هزل همه را در آثارش دارد.

دکتر ادبی می گویند: آیا اینکه عارفی در ادبیات عرفانی خودش به هجو و هزل هم به اقتضای نگاه ادبی خود بپردازد، وصف عرفانی او را کمرنگ می کند؟

دکتر بیگلر: دیدگاه سعدی درباره ی درویش گویای همه این مسائل است. سعدی درویشی را مطلوب می داند که:

هر که بر خود در سؤال گشاد                         تا بمیرد نیازمندبود

آز بگذار و پادشاهی کن                                 گردن بی طمع بلند بود

هر که را بر سماط بنشستی                             واجب آمد به خدمتش برخاست

وقتی سعدی مواجب بگیر حکام زمان خود است آیا می تواند عارف باشد؟

دکتر ادبی: او دارد درویش را در سطوح مختلف تعریف می کند . ابن عربی هم پدرش وزیر ، وکیل است و خود او نیز ارتباطات قوی داشته و در مکاتبات بوده و دبیر بوده است اما این موضوع او را از حیث عرفانی نمی اندازد.

دکتر بیگلر: من معتقد هستم عرفان سعدی عمیق و ریشه داری نیست چون مطالعات عرفانی عمیقی نداشته است. نزد هیچ عارفی دوره نگذارنده و خرقه نپوشیده است.

دکتر ادبی می گویند: ضیاءالدین ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی رئیس سلسله ی سهروردیه است. این سلسله کم مرتبه و مقام ندارد که بگوییم سعدی با رئیس این سلسله ارتباط مقطعی داشته است.

کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش.

در ادامه آقای اسماعیل زاده اینگونه نظر خود را بیان می دارند:

ابتدا باید تعریف عرفان و معرفت را بررسی کنیم. اگر از عرفان به معنی معرفت الله قلمداد کنیم و ریشه آن را همان سفرهای انفسی به آفاقی درنظر بگیریم دیگر نمی توانیم بگوییم این عارف عرفانش ریشه ای است یا سطحی است.

تصوف در عرفان در بعضی ازمنه بسیار به یکدیگر نزدیک شدند و صوفی از تصوف آمده است و در برخی موقعیت ها بسیار از یکدیگر فاصله گرفتند ولی سه قرینه است که ما عرفان را بسیار عمیق در سعدی می بینیم. یکی مسئله مقام رضا و تسلیم است. در آثار او این موضوع بسیار موجود است و ریشه رضا و تسلیم در تصوف است. در عرفان مسئله دل و عقل وجود دارد. مسائل عقلی و دلی در بین بزرگان عرفان یک موضوع پیچیده است. سعدی به خوبی از مسئله عقل و دل سخن گفته و به روشنی نظر خود را بیان داشته که نشان از عمق عرفان سعدی دارد.

مسئله دیگر استاد است. سعدی می گوید بدون خضر راهبر نمی توان به اوج رسید که این مطلب در الفبای تصوف و عرفان وجود دارد.

موضوع بعد رازداری است. اسرار هستی و اسرار دل در مباحث عرفان و توصف وجود دارد.

پس نمی توانیم بگوییم اگر سعدی به یکی از سلسله های تصوف پیوند مستقیم ندارد پس عارف نیست . او عارفی است که مشرب خود را دارد .

دکتر زین العابدینی: سعدی در آموزش و تعالیم عرفانی خود به لزوم پیروی بی چون و چرا از شیخ و مراد تاکید بلیغ دارد. درست است که سعدی از مقام اطاعت پیر سخن گفته ولی به شیخ و پیر بودن خود نیز اشاره کرده است و میفرماید:

قضا را من و پیری از فاریاب     رسیدیم در خاک مغرب به آب

سعدی در کنار این صوفیان بازاری و دُردخواران مصطبه نشین را قبول ندارد و می گوید:

بس که خرابات شد، صومعه ی صوف پوش             بس که کتبخانه گشت، مصطبه ی دردخوار

مدعی از گفت و گوی، دولت معنی نیافت               راه نبرد از ظلام، ماه ندید از غبار

در بوستان هم میگوید:

حقیقت سرایی است آراسته                                 هوی و هوس گرد برخاسته

نبینی که جایی که برخاست گرد                         نبیند نظر گرچه بیناست مرد

و در غزلیاتش می گوید:

اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی                   تو نیز جامه ازرق بپوش و سر بتراش

مراد اهل طریقت لباس ظاهر نیست                    کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش

پس سعدی عارف است و هرچه دارد از عرفان است. فلسفه خودش را نیز از عرفان دارد.

دکتر ادبی ادامه می دهند:

قضا را من و پیری از فاریاب                               رسیدیمدر خاک مغرب به آب

مرا یک درم بود برداشتند                                     به کشتی و درویش بگذاشتند

در انتهای بحث سعدی می گوید:

پس آنان که در وجد مستغرقند                          شب و روز در عین حفظ حق اند

این کلام کم کلامی نیست من گاهی به یاد محی الدین ابن عربی می افتم. آقای دکتر بیگلر پاسخ شما چیست؟

دکتر بیگلر: سعدی در بوستان باب سوم بیتی دارد که می گوید:

به سودای جانان به جان مشتغل                          به ذکر حبیباز جهان مشتغل

به یاد حق از خلق بگریخته                                چنان مست ساقی که می ریخته

نشاید به دارو دوا کردشان                                   که کس مطلع نیست بر دردشان

الست از ازل همچنانشان به گوش                         به فریادقالوا بلی در خروش

گروهی عمل دار عزلت نشین                               قدمهایخاکی، دم آتشین

من منکر گام زنی های سعدی در عرفان نیستم. مباحثی که اساتید فرمودند درباب اسرار و مقام رضا در مباحث کلام و اخلاق نیز مطرح است .

دکتر ادبی: بله ولی وقتی شما دارید از نگاه متفاوت سعدی بهره می گیرید و می گوید پس انان که در وجد مستغرقند ، او معنای استغراق در وجد را می داند و در ادامه می گوید شب وروز در عین حفظ حقند به گونه ای رگه ای از وحدت وجود را که بعدا ابن عربی در دستگاه خود به بار می نشاند را سعدی در اینجا می گوید و این نگاه سطحی به عرفان نیست.

دکتر بیگلر: اسفار اربعه ای که ملاصدرا اشاره کرده است را در اسفار اربعه ی انفسی در سعدی نداریم. اگر می خواهیم با اشاره ها در غزل و حکایات سعدی به نتیجه ای کلی برسیم و او را به عنوان عارف بزرگ قرن ۷ معرفی کنیم این دیدگاه و نظریه ی جدید است.

دکتر ادبی: اسفار اربعه ی ملاصدرا حدود چهارصد سال بعد مطرح می شود. قبل از او عبدالرزاق کاشانی اسفار را در سه وجه تعریف می کند. اینکه اسفار اربعه در اثار سعدی وجود ندارد نظر شما دکتر زین العابدینی در این باره چیست؟

دکتر زین العابدینی: نکته شایسته در عرفان سعدی این است که او توانسته تمام مبانی حکمت و عرفان نظری را که با موازین اعتقاد او سازگار است به صورت حکمت عملی دربیاورد به همین دلیل می گوییم به آن معنا عرفانی نمی بینند چون اصلا عرفان را به عمل تبدیل کرده است و قالبا از تمثیل برای بیان این مباحث در آثارش استفاده کرده است. سعدی عارفی است که خود را با عرفان معرفی نمی کند و فقط خود را به عنوان یک مرشد اخلاقی معرفی میکند که ریشه در عرفان او دارد. او از شرایع الهی به طور اعم و از شریعت اسلامی به طور اخص دو جهان را به ما معرفی کند و معتقد است حاکمان و فرمان روایان در ساختن جامعه ی آرمانی و حفظ و کرامت منزلت انسان و ریشه کن کردن اساس تجاوز وتبعیض بکوشند.

سعدی در گلستان اشاره به حدیث پیامبر (ص) دارد که می فرمایندالفقر فخری». این فقر به معنای نداری نیست بلکه بدان معناست که فقط فقر و نیاز من به خداوندست. این فقر است که افتخار من است. امرسون نویسنده و متفکر آمریکایی میگوید: سعدی در گلستان و بوستان به زبان همه ی ملت ها و اقوام جهان سخن می گوید چون او سفرهای زیادی داشته است.

عرفان سعدی فقط متوجه خوبی ها نیست بلکه رذایل و زشتی های جامعه را نیز بیان می کند.

دکتر ادبی: با این موقعیت که سعدی به طور مستقیم به روایت مهم «الفقر فخری» اشاره می کند ایا بازهم می توان گفت او عارف عمیقی نیست و اسفار اربعه در اثارش کمرنگ است؟

آقای اسماعیل زاده می گویند: این اسفاری که ملاصدرا می گوید جنبه ی شناخت شناسی دارد. مقدمه ی عرفان و حکمت است و در بیان علمای مختلف می تواند بیان های گوناگونی داشته باشد. در اصل بیان کننده ی رابطه ی با خود، محیط و خداوند است که بیان کننده ی جهان بینی است. ما اگر جهان بینی را از جهان بینی علمی اغاز کنیم ، ابزار حسی خودمان به عنوان ابزار شناخت حسی ، از آن جهان بینی علمی حاصل می شود ، اگر به این ابزار حسی ، عقل را اضافه کنیم ، جهان بینی عقلی را می دهد و اگر به این ابزار ، وحی را اضافه کنیم ، جهان بینی اسلامی می شود . بالای این جهان بینی ها اگر دل و عشق را بیفزاییم جهان بینی عرفانی را داریم.

وقتی آثار سعدی را می بینیم او تمام این جهان بینی ها و اسفار را پله پله رفته و به جامعه بازگشته است پس نمی توانیم بگوییم اگر این عارف بطن و دامن های مختلفی دارد که دامن عرفانش در سایر دامن ها یا در عرفان عملی اش گم شده ، عرفان او سطحی است . عرفا بیشتر روی نفی خود تاکیید می کنند که این موضوع آنان را از فیلسوفان و حکما جدا می کند. می گوید هرچه که هست او هست. الفقرُ فخری. من ممکن الوجود هستم اگر این وجود را آن به آن از خداوند نگیرم پس من نیستم. وجود و افتخار من به فقر و نیازی است که به آن منبع مطلق دارم و آیه قرآن که می فرماید : «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى» اشاره به همین مطلب دارد.

شاعری به نام سید ابوالقاسم نباتی که از تاثیر پذیرفتگان مکتب سعدی است بیتی دارد به زبان ترکی که ترجمه اش این است:

نباتی عمرت به پایان رسید و هنوز متوجه نیستی این چیزی که از چشم تو دارد نگاه می کند یا حرف می زند این تو نیستی این اوست.

دکتر ادبی: اگر ابن عربی  بعدا موضوع وحدت الوجود را مطرح می کند درواقع سعدی در ابتدا زمینه های سطحی یا حتی عمقی اش را دارد مطرح میکند.

آقای اسماعیل زاده: سعدی شعری دارد که می گوید:

چو سلطان عزت علم برکشد               جهان سر به جیب عدم درکشد

اینجا نه تنها سعدی از نظر عرفان عملی بلکه در عرفان نظری هم آنچه خود می گوید را عامل است.

دکتر ادبی: نگاه شما چیست اقای دکتر بیگلر؟

دکتر بیگلر: سعدی در یکجا غنیمت شماری حال را تاکید دارد یعنی پیرو مکتب خیام است.

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن فرصت شمار امروز را

دیدگاه اقتصادی و سیاسی سعدی و اشاره های کلامی او به کار و تلاش نشان می دهد که سعدی یک حکیم ، معلم اخلاق ، واعظ و شاعر معتدل است.

دکتر ادبی: این چهره ی معتدل در عرفان نیز می تواند باشد.

دکتر بیگلر: در قرن هفتم که عصر سعدی است ایران حامل حوادث فروپاشی خلفای بغداد ، جنگ های صلیبی و هجوم مغول است و سعدی فرصتی پیدا نکرده نزد هیچ عارفی چله نشینی بگذراند.

دکتر ادبی: آیا چله نشینی عبارت است از عارف بودن؟

دکتر بیگلر: خیر،از عرفان سخن گفتن نشانه ی عارف بودن است؟

دکتر ادبی: خیر ، تجربه ی زیسته ی آدمی نشان می دهد که او عارف است یا نه. در همین تجربه ی «الفقر فخری» که گفتگو کردیم پاسخ سعدی آن است که :« به فقر طایفه‌ای ست که مرد میدان رضایند و تسلیم تیر قضا» یعنی سعدی این را زندگی کرده است.

دکتر بیگلر: در عصر سعدی شخصیت بی نظیری چون شیخ نجم الدین کبری داریم.

آقای اسماعیل زاده: این سخن شما تاکید بیانات ماست . شیخ نجم الدین کبری از عرفایی است که در بین خلق است یعنی اسرار شهادتش نیز به این گونه است که وقتی حاکم مغول به او می گوید از میان مردم شما بیرون بیایید وگرنه کشته می شوید ایشان می گوید من با این مردم زیستم و با این مردم خواهم مرد و نجم الدین کبری پس از ۶۰ سالگی عارف می شود. عارفی که در جامعه است و سعدی نیز همین گونه است. اشعار نجم الدین کبری نعل به نعل با اشعار سعدی یک معرفت را دنبال می کنند.

آنکه از دعوی پُر است…

دکتر زین العابدینی: سعدی عرفان را در اجتماع می بیند نه در خانقاه. او می گوید تا انسان خودش را نسازد جامعه درست نمی شود. سعدی می گوید به عزت و غرور در خود ننگریستن و پلید اعتقاد پاکی ز پوش نبودن شرط معرفت است. در غیر این صورت سگ حق شناس به سیرت از مردم ناسپاس به است. آنکه از دعوی پُر است تهی می رود و آنکه تهی می آید از معانی لبریز می گردد.

خرد اید اندر سر مرد و مغز                                   نباید مرا چون تو دستار نغز

و انان که سپید و سیه پاره به سالوس بردوختند و بی سعی و عمل زر اندوختند درخور عنوان پارسایی نیستند.

عرفان او اینجا مثل خورشید در جامعه می درخشد که

پادشاهی خدمت به خلق را رها کند و زهد مرسوم در پیش گیرد.

تو بر تخت و سلطانی خویش باش                       به اخلاق پاکیزه درویش باش

طریقت به جزخدمت خلق نیست                        به تسبیح و سجاده و دلق نیست

سخن اخر.

مگر بویی از عشق مستت کند

آقای اسماعیل زاده: سعدی با پرداختن به مراحل سلوک عرفانی  در شعرش اتمام حجت می کند که عارف کامل و ریشه ای است .او میگوید:

اگر طالبی کاین زمین طی کنی                         نخست اسب بازآمدن پی کنی

تامل در آیینه ی دل کنی                                صفایی به تدریج حاصل کنی

مگر بویی از عشق مستت کند                          طلبکار عهد الستت کند

به پای طلب ره بدان جا بری                              وز آنجا به بال محبت پری

دگر مرکب عقل را پویه نیست                          عنانش بگیردتحیر که بیست

در این بحر جز مرد راعی نرفت                         گم آن شد که دنبال داعی نرفت

کسانی کز این راه برگشته‌اند                           برفتند بسیارو سرگشته‌اند

دلت روشن و وقت مجموع باد.

دکتر بیگلر: شعری که استاد اسماعیل زاده فرمودند درباره ی نکات اخلاقی و دینی سعدی است نه نکات عرفانی. سعدی محصور دوره ی اوج و اعتدال است. زیباترین غزلیات عاشقانه رادر آثار او میبینم.

سعدی یک معلم اخلاق، واعظ و اندیشمند جامعه نگر است که به همه ی حفره های فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی سرکشی کرده و هیچ افقی از دید او پنهان نماده است. او فرهنگ ساز است.

دلت روشن و وقت مجموع باد                        قدم ثابت و پایهمرفوع باد

حیاتت خوش و رفتنت بر صواب                     عبادت قبول و دعا مستجاب

دکتر زین العابدینی: تبلور عرفان در اندیشه های سعدی نشان می دهد که او صاحب مکتب است. تغایر و تخالف بالذات در آرای اخلاقی و تفکرات عرفانی او دیده نمی شود زیرا او به خداوند وصل است و به دنبال مدینه ی فاضله ای است که از مسیرحق خارج نشوند .اگر هم ما تعارضاتی می بینیم هیچ ضربه ای به هدف بلند و دیدگاه ارجمند او وارد نمی شود .

دکتر ادبی: ادبیات پند آموز سعدی ازجانبی ، غزل های عارفانه او از وجهی ، تلفیق ادبیات پندآموز و ادبیات غنایی از صورت دیگری ما را دربرابر شخصیتی چند وجهی قرار میدهد که با هر طریقتی به سراغ او برویم او برای ما پاسخ دارد. او انسانی آزاده است که در بند نظامیه بغداد نمانده ، انسانی آزاده که در بند شرایع حکمی مانده و تلاش می کند آن شرایع حکمی را در جامعه آن چنان مطرح کند که این گلستان همیشه خوش باشد و این پایداری حدیث خوش سعدی را پس از ۷۰۰ سال هنوز مُطری است چون خدمتی به ادبیات پارسی کرده است که آن خدمت ادبیات غنایی و پندآموز را هم در درون خود دارد. او زبان عربی را به بند خود در آورده است چنانکه می گوید:

اَخافُ مِنکَ و اَرجوا و اَستَغیثُ و اَدنو               که هم کمندِ بلاییو هم کلیدِ نجاتی

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=152501

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰