به گزارش جمهوریت ;
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه در تاریخ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۲۶۰ خورشیدی/ ۹ شعبان ۱۲۹۸ قمریآمده است:
امروز صبح خبر شدیم که شاه سوار نمیشوند. دیروز از دو کوه که میآمدیم اردو پیدا بود. پیاده تشریف آورده بودند، خیلی خسته. مقارن ظهر قرق شکست به درخانه رفتم. هرچه روزنامه امینالملک آورده بود تماما خوانده شد. اگر پنجاه روزنامه هم برسد باید در یک روز من بخوانم. الی عصر بودم. عصری حسبالامر با امینالملک و امینحضرت و آقا محمد خواجه رفتیم به خرابهای که بالای لار پیدا شده. تفصیل خرابه از این قرار است: در محاذات دره قوشخانه طرف جنوب رودخانه لار در وسط صحرایی خیلی باصفا و خوشهوا که تمام جلگه و کوههای لار و تمام امتداد رودخانه تقریبا پیداست. تپهایست که به واسطه خراب شدن عمارت تشکیل یافته است. ارتفاع تپه که همان بنای عمارت است با مصالح که خراب شده و بر روی هم متراکم شده بیست ذرع است که دوره او یکصد ذرع است. این عمارت خیلی عالی بوده و مشتمل بر دو مرتبه: یکی تحتانی که به حوضخانه مشابه بود. یک طاق بزرگ در وسط و چهار نیمطاق یعنی شاهنشین در نقاط اربعه و چهار راهرو که به واسطه راهرو طرف مشرق به مرتبه بالا میرود که پلهها در نهایت خوبی حاضر است. مرتبه بالا باید یک طاق بوده و اطراف به واسطه آجر حره که حالا موجود است ایوان بوده است. کاشیها الوان مختلف بسیار ممتاز و گچکاری به طور منبت که در مساجد و عمارات قدیم اوایل صفویه و اواخر سلطنت مغول با خطوط در سقف و جدار به کار برده شده بسیار خوب در خطوط روی گچ و برآمدگی کاشیهای طلای اشرفی کار شده. روی عمارت یعنی منظره حقیقی طرف شمال سمت رودخانه بوده. آنچه حدس میتوان زد عجالتا هنوز سند صحیح نداریم این بنا در سلطنت مغول بوده و صفویه شاید تعمیر نمودهاند. چراکه یک نوع کاشی مخصوص آنجا دیده میشود که با فلز مسیرنگ منقوش شده و این صنعت در ایران نبوده مگر در اواخر مغول. در دو سه پارچه کاشی خط نسخ [و] ثلث و شکسته بدخطی دیده میشود که در حاشیه یکی این عبارت خوانده میشود: «پرکن مرا جامی که سلامت است کارم». از این اشعار و از وضع عمارت که کاشیکاری و گچ منبت در عمارت فوقانی بوده نه تحتانی معلوم میشود این خرابه مقبره نبوده است، مجلس عیشگاه بوده است و یکی از سلاطین خیلی معتبر عباسی به جهت خود ساخته است. طرف شمال هم تل کوچکی که مصالح و آجر زیاد دیده میشود گمانم این است سردر این عمارت بوده است. طرف جنوب به فاصله پنجاه ذرع تقریبا سنگ و آجر زیاد است، شاید بیوتات حرمخانه بوده است. طرف مشرق به فاصله یکصد ذرع باز آثار خرابه است، شاید مطبخ و سایر ملزومات بوده. عجالتا اینقدر اکتشاف شده. هرچه هست این بنا خیلی بنای خوب سلطنتی [بوده و] نقل دارد. منالعجایب. دیروز که شاه سوار شده بودند من نبودم. ریش و سبیل دو نفر فراشخلوتان خاصه یکی میرزا علیاکبر ملقب به کوچولو، دیگر میرزا سلیمان ملقب به دهباشی ولد ناظمخلوت را مزاحا تراشیده بودند و نفری پنج تومان انعام داده بودند. این تعجب نداشت، چراکه زیاد دیدهایم. تعجب در این است بعد فرمودند حضرات ریش سبیل تراشیده [را] ببرند امینالسلطان ببیند. مقصود چه بوده است؟ ندانستم. و شب آن روز از موم صورت ماری ساخته در میان پاکت گذاشته به توسط آقا محمد خواجه به جهت امینالسلطان فرستاده بودند. امینالسلطان از مار خیلی میترسید. شاه مزاح فرموده بودند. امروز ماری در سراپرده گرفته بودند. امینالسلطان حضور بود. به محض دیدن مار بیاختیار فریادی زد و فرار کرد. قدری واقعا ترس بود، زیادتر به خود بستن.
صص ۹۲ و ۹۳.