به گزارش جمهوریت؛محمدرضا تاجیک در یادداشتی در وبسایت مشق نو درباره ایران پساکرونایی نوشته است:
در نگاه معطوف به آیندهی این نویسنده، ایرانِ پساکرونایی بهطور عجیبی شکل پیشاکرونایی خودش است: با همان صورت و سیرت و خویگان و منش و گفتار و رفتار. فردایش شبیه امروز و دیروزش است، از اینرو، حوالت فردا و پسفردا و پسینفردایش چندان با حوالت امروز و دیروز و پسپریروزش تفاوت نخواهد داشت. کرونا میآید و میرود، بیمار میکند، میکشد، اقتصاد را بههم میریزد، انبوهی را بیکار میکند، بحرانهای اجتماعی و سیاسی موضعی و متوالی و متراکم بسیاری را ایجاد میکند، و متعاقبا سبکهای زندگی، منش و خویگان و شخصیت آدمیان را، و شیوههای مدیریتی آنان را، تغییر میدهد، اما در مورد ایران و ایرانیان این «متعاقبا» دفعتا غیبش میزند و دولت و ملت ایرانی همچنان کپی برابر اصل و دستنخورده باقی خواهند ماند. انسانِ ایرانی ممکن است با کرونا به جهان دیگر پرتاب شود، اما از زیستجهان ایرانیاش هرگز. کرونا ممکن است زورش به جسم او برسد، اما چون به فرهنگ و عادتوارهها و حال و احوال و… او برسد، کُلَه بر زمین مینهد و دو پا داره، دو پا هم قرض میکند و فرار را بر قرار ترجیح میدهد. در فردای بعد از رفتن کرونا بسیاری از ایرانیان، کماکان هر کدام یک رسانه برای انتقال شایعه باقی خواهند ماند، کماکان عشق سفر درونشهری و برونشهری خواهند بود، کماکان رغبتی به کتابخواندن نخواهند داشت، کماکان در مصرف آب و برق اول جهان باقی خواهند ماند، کماکان موبایل بهدست در حال چتکردن با دوستان و اهل فامیل و سرککشیدن به این سایت و آن سایت، و گاهی هم ترولبازی خواهند بود، کماکان آخرِ تحلیل و تخمین و تجویز خواهند ماند و از هیچچیز چیزی میسازند و رنگ میکنند و بهجای واقعیت و حقیقت به خورد دیگران و خودشان میدهند، کماکان میان زنها و مردهای خانوادهشان دوری و دوستی، کماکان از یک بحران از ملالش بیشتر نصیب میبرند تا از پندش، سیاستشان همین سیاست، حکومتشان همین حکومت، سیاستپیشگانشان همین سیاستپیشگان، مدیریت جامعهشان همین مدیریت، باقی خواهد ماند، کماکان بسیاری از آنان دست دولت مینالند و دولت از دست این بسیاران، دولت به حرف آنان گوش نمیکند و آنان به حرف دولت، کماکان تدبیرگران منزلشان وقتی به منزل درمیآیند، قبلا دیر شده و خانه را آب برده، کماکان پس از ویرانشدن منزل همه انگشت اشاره را بهطرف دیگری میگیرند و در این «ویرانه»، عمارتهای سیاسی و جناحی خود را برپا خواهند کرد، کماکان برخی از مدیران و نهادها و شخصیتها خواهند گفت: «گفتیم، گوش ندادند»، و دیگرانی خواهند گفت: «کسی نگفت و ما بیاطلاع بودیم»، کماکان امر اجتماعی تابع امر سیاسی (با سویهی زیستسیاست) باقی خواهد ماند، کماکان بسیاری از مردم با دست (با زبان) دولت را به عقب میکشند، و با پا (در عمل) آن را به پیش میکشند و مدیریت مشکلات و تقاضاها و نیازهای ریز و درشتشان را از آن طلب میکنند، کماکان مثل کیسهگردو نق میزنند و همهچیز را اسیر رنگ سیاسی میکنند و نسبت به آنها «آخر تحلیلها و تجویزها» -البته بدون «داده» و استدلال عقلی و علمی- را ارائه میدهند، و در یک کلام، جامعهی ایرانی، کماکان یک موزه باقی خواهد ماند -که در آن مومیاییشدهی همهچیز و همهکس به نمایش گذارده شده است- حتی تماشاگران مومیایی.
بیشتر بخوانید: