جمهوریت : این برنامه فلسفی تلاش می کند تا با رویکردی فلسفی و عرفانی و در عین حال ناظر به جنبه های مختلف شخصیت این عالم ربانی به اندیشه های ناب وی عطف توجه داشته باشد. این برنامه توسط دکتر محمد جواد ادبی استاد و پژوهش گر فلسفه و عرفان اسلامی در دانشگاه های معتبر کشور اجرا می شود و میهمانان این برنامه آقای دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی استاد تمام گروه حکمت علوی دانشگاه عالی دفاع ملی ، آیت الله حسن رمضانی از شاگردان مستقیم آیت الله حسن زاده و آقای دکتر عبدالرضا مظاهری استاد تمام عرفان دانشگاه آزاد اسلامی بودند.
دکتر مظاهری در ابتدا برای بررسی جایگاه برتر علامه و سلسه نورانی اساتید علامه حسن زاده آملی به بررسی دو مکتب عرفانی در اصفهان و تهران پرداختند . ایشان معتقد بود
اگر مکتب اصفهان را با ملاصدرا شروع کنیم عقبه ای وجود دارد که عبارت از اختلافی است که بین فقها و فلاسفه بوده است. قرن ۶ قطب الدین عبادی کتاب التصفیه فی احوال المتصوفه را نوشته است یعنی دو سیر در حوزه ی اختلاف ها و مباحث آمده یکی از سوی فقها و عرفا ، و یک سیر هم از جانب فلاسفه و اهل شریعت بوده است
در آن سلسله ای که در عرفان پیش می آید فقهایی که جنبه عرفانی دارند در صدد این هستند که پیوندی را بین شریعت و عرفان برقرار کنند برای مثال سید بن طاووس در کتاب الطریقه همین راه را ادامه داده است یا ابن فهد حلی در کتاب عده الداعی یا علامه حلی در کتاب نهج الحق و کشف الصدق یا ابن میثم بحرانی که بهترین شرح عرفانی برای نهج البلاغه را دارد همین بحث پیوند بین شریعت و طریقت را برقرار می کند و بعد از آن سید حیدر آملی در جامع الاسرار دقیقا همین موضوع را مطرح می کند تا به ابن ابی جمهور الاحسائی که علامه مجلسی پدر و پسر هردو تحت تاثیر او هستند و بعد از او محمد تقی مجلسی در تشویق السالکین ، دربرابر او ملا محمد قمی است که کتاب تحفه الاخیار را بر ضد صوفیه می نویسد.
از طرف دیگر ابن جوزی در تلبیس الابلیس سخن غزالی را نقد می کند و حتی تا جایی پیش می رود که سخن غزالی در مورد مکاشفه را خارج از قانون فقه می داند.
خواجه نصیر جواب ابن جوزی را در دو کتاب اوصاف الاشراف و سیر و سلوک میدهد.
پس این سیر تا دوران ملاصدرا پیش می آید ،پس از مجلسی پدر ، ملاصدرا در آنجا مطرح میشود .
آبشخور فکری ملاصدرا در حوزه عرفان به نوعی ابن عربی است بعد او ملامحسن فیض کاشانی ، عبدالرزاق لاهیجی ، سید احمد علوی ، قاضی سعید قمی تا ملا علی نوری و بعد ملا عبدالله زنوزی و تا میرزا رحیم ارباب هم می رسد.
چگونگی ورود مکتب اصفهان به تهران به این نحو بود که محمد خان مروی در سال ۱۲۳۷ مدرسه مروی را در تهران تاسیس می کند که فتحعلی شاه قاجار از ملا علی نوری می خواهد که در آنجا فلسفه و حکمت تدریس کند اما او شاگردش ملاعبدالله زنوزی را برای تدریس می آورد و پس از او آقا علی حکیم مدرس به تدریس ادامه می دهد. در مکتب تهران ۴ شخصیت بسیار مهم هستند : آقا علی حکیم مدرس ، میرزا ابوالحسن جلوه ، آقا محمدرضا قمشه ای و میرزا حسن سبزواری که میرزا حسن سبزواری شاگرد ملا هادی است که از سبزوار به تهران می آید و استاد عصار و علامه قزوینی و استاد شعرانی است و آیت الله حسن زاده شاگرد استاد شعرانی است.
علامه حسن زاده کتاب هیئت بوشجی را در محضر استاد شعرانی خوانده است.
کتاب بدایه الحکم اثر آقا علی حکیم مدرس اولین کتاب برخورد فلسفه اسلامی با فلسفه غرب است.
دکتر ادبی معتقد است آیت الله حسن زاده از یک آبشخور مطلوب ناظر به اساتید برتر و برینی بهره مند شدند که هم اساتید فلسفه اند و عرفان .
در ادامه آیت الله رمضانی این موضوع را مطرح می کنند که علامه حسن زاده آملی با توجه به اساتیدی که در خدمتشان تلمذ کردند این مسئله را که عرفان و برهان از هم جدایی ندارند را به ظهور رساندند هر چند در برخی از امورات عده ای گمان می کردند اگر پیرو قرآن باشند باید عقل را کنار بگذارند.
وی اشاره می کند که علامه حسن زاده در زمینه ی فلسفه در محضر اساتیدی چون علامه شعرانی و میرزا مهدی قمشه ای تلمذ نمود .
ایشان بخش الهیات کتاب شفاء را در محضر علامه شعرانی و کتاب اشارات را در محضر جناب قمشه ای فراگرفته اند.
و سپس به محضر علامه طباطبایی در شهر قم روانه شدند و بخش منطق از کتاب شفاء را در محضر ایشان مطالعه نمودند.
علامه حسن زاده آملی در حوزه عرفان کتاب تعمید القواعد را از علامه طباطبایی در قم ، شرح فصوص الحکم قیصری را از فاضل تونی در تهران و مصباح الانس سنایی را در محضر علامه رفیعی قزوینی فراگرفتند.
دکتر ادبی اینگونه ادامه می دهد که نظیر اساتید ایشان پیدا نمی شود که ناظر به این بزرگواران شاگردی نظیر آیت الله حسن زاده به بار بنشیند و چنین جایگاهی پیدا کند .
آیت الله رمضانی در ادامه جمله ای را از علامه حسن زاده بیان کرد:
چند چیز در پرورش انسان مهم است :
۱-عطش
۲-اساتید مُبرز
۳-سعی و تلاش
وی اشاره می کند که ایشان(علامه حسن زاده) هر سه ی این عناصر را داشتند که نتیجه اش شخصیتی چون علامه حسن زاده به بار نشست.
در ادامه دکتر ادبی پرسشی را به این نحو برای ادامه بحث مطرح میکند که چه می شود که شاگرد برین و برتری نظیر علامه حسن زاده در یک جایگاه ترکیبی و تلفیقی میان عرفان به وجهی متصل می شود که آن وجه نوعی فرآیند ادراک وسیع و ایجاد یک گستره از فهم ناظر به اشتراکات عمیق فلسفه و عرفان اسلامی است و آن وقت شخصیتی را می بینیم که به واسطه ی اساتید خود جذبه ای را میان فلسفه و عرفان اسلامی به پا می کند که جذابیت شخصیت او گویی دارد همه ی آن اساتید را در جان این شاگرد ارجمند بازیابی می کند ،
شخصیت ایشان چه نوع شخصیتی است که توانسته مجموعه ی مواریثاساتید خودش را به این نحو در یک ترکیب ارجمند عرضه کند؟
دکتر منصوری لاریجانی این پرسش را با بیانات خود علامه حسن زاده آملی پاسخ می دهد وی بیان می کند علامه حسن زاده آملی علت اینکه معجونی از لطائف اساتید خویش شده است را سه چیز می داند:
۱- ایشان از دوران نوجوانی مورد توجه امام رضا (ع) قرار می گیرند و داستان معروف که امام لب بر لبان ایشان گذاشتند و ایشان علم لدن را مستقیما از ولایت دریافت کردند.
۲- استعداد و طلب وجودی خود ایشان بوده است که ایشان از نوجوانی بسیار جدی بودند
و از همه لحظات زندگی شان استفاده می کردند.
ایشان می فرمودند خداوند به من این توفیق را داده است و من هم جدی بودم که از تمام لحظات روز و شب بهره می بردم .
دکتر لاریجانی از زبان دکتر دینانی به نقل قولی درباب علامه حسن زاده اشاره کرد که ویژگی از ایشان که شدیداً من را تحت تاثیر قرار داده است نظم ایشان است در جلسه هایی که با ایشان داشتم ، او همیشه پنج دقیقه زودتر در جلسه حاضر می شد.
۳- و سومین دلیل انس شدید ایشان با قرآن بود
ایشان انس عجیبی با قرآن داشته اند با وجود اینکه آثار تفسیر قرآن ندارند اما این بزرگوارلایه های پنهان قرآن را طی کرده بود.
همه ی این عوامل سبب آن می شود که در سن نوجوانی علامه شعرانی مجذوب او می شود یا علامه طباطبایی می گوید راهی که حسن زاده پیش گرفته است خاک او توتیای چشم من است .
دکتر ادبی اینگونه ادامه می دهد : اینکه استادی درباب شاگرد خود چنین فرمایشی را بفرماید در تاریخ عرفان محی الدین ابن عربی و بعد صدرالدین قونوی و حسام الدین چلبی یا ترمذی
شاگرد و استاد کمی را می بینیم
که پهلو به پهلو هم پیش بیایند البته بنده بر محی الدین ابن عربی و صدرالدین قونوی درنگ بیشتری دارم
و بعد در دوران معاصر یک شاگرد برتر و مستعدی را چون علامه حسن زاده می بینیم که علامه طباطبایی با آن فهم کم نظیر خودش چنین فرمایشی را بفرماید.
دکتر منصوری لاریجانی درادامه بحث از علامه حسن زاده می گوید که ایشان در میدان سلوک، اخلاق و عبادت دینی می فرمودند شبی نبود که دلم نشکسته باشد.
دکتر ادبی در تعلیق این بیانات به کتاب فتوحات مکیه اشاره میکند که کمتر صفحه ای از آن است که ابن عربی به آیات قرآن نپرداخته باشد
وی می گوید این پرداخت متفاوت علامه حسن زاده را در آثار ایشان می بینیم آیا این برای ایشان بسنده بود که به تفسیر قرآن مبادرت نکردند یا آداب دانی ایشان ناظر به اساتید شان علامه طباطبایی یا وجه دیگر باعث شد که تفسیر عرفانی آیه به آیه از ایشان نداشته باشیم؟
آیت الله رمضانی در پاسخ به این پرسش می گوید از تاسف هایی که علامه داشتند این بود که تفسیر قرآن را به صورت رسمی نداشتند اما در عین حال که این توفیق حاصل نشد سرتاسر آثار ایشان از قرآن بهره گرفتند نه در ظاهر بلکه در باطن .
و علامه در پاسخ به فردی که به ایشان اعتراض کردند که چرا به جای تفسیر قرآن به بررسی آراء ابن عربی می پردازید فرمودند من قرآن را صرف نظر از این الفاظ و عبارات که شما حفظ می کنید ، یعنی جان قرآن را در خودم پیاده کرده ام.
علامه معتقد بودند آنچه در فتوحات مکیه و فصوص آمده تفسیر انفسی آیات قرآن است و در مجمع البیان تفسیر آفاقی است . ایشان از حقایق ، لطایف و اشارات قرآن در کنار ظواهر بهره بردند .
اگر در درس های ایشان بودید وقتی آیات و نکات قرآنی را باز می کردند دل انسان چنان نورانی می شد که قابل وصف نیست.
کتاب عیون مسائل النفس از کتاب هایی است که استاد علامه حسن زاده آملی در اواخر عمر خود به رشته تحریر درآوردند که مهم ترین کتاب درباره نفس است
در ابتدای این کتاب در خطبه ای نوشته بودند :
و اما بعد فیقول الوارث لخطاب محمدی
که خطاب محمدی را قرآن و خود را وارث معرفی کردند
بنده گفتم اگر این را در اختیار بقیه قرار دهید شما را متهم خواهند کرد ایشان پذیرفتند و در متن دست بردند و به این عبارت تغییر دادند:
و اما بعد فیقول الراجی لخطاب محمدی
ولی آنچه واقع بود همان چیزی بود که ایشان در ابتدا فرمودند.
دکتر ادبی اینگونه بحث را پیش می برد که این شخصیت کم نظیر با اساتید برجسته ای که در زمانه ما نظیر آنها به وجود نخواهد آمد. برای دنیای امروز، فلسفه امروز و مسیر عرفان امروز که جوانان امروز ما مشتاق عرفان مطلوب علمی و عملی با پاسخ دادن به شبهات هستند
از این حیطه در اندیشه علامه با ما سخن بگویید.
دکتر مظاهری اینگونه پاسخ می دهد : امروز در حوزه عرفان، مسئله، بازشدن ارتباط ما با جامعه ی غرب است و مباحث جدیدی مطرح شدند که این مباحث جدید مسئله ایجاد می کنند .
همان زمان که فقها و عرفا باهم بحث داشتند درعین این بحث ، مسائل جدید هم ایجاد می کردند و این مسائل جدید بود که هم فقه و هم عرفان را پیش می برد .
بزرگ بودن اساتید نباید باعث شود که مسائل روز را تحت تاثیر آنان قرار دهیم .
علامه طباطبایی با هانری کربن جلسه برگزار می کرد تا مسائل روز دنیا را بداند .
مسئله امروز ما این است که می گویند قرآن رویای رسولانه است .
چون این مسائل روز را تشخیص ندادیم بدان ها پاسخی نداده ایم .
برای مثال ۴۰ سال است که ارتباط ملیت را با دین نتوانسته ایم حل کنیم .
بذر اسلام در جایی می تواند رشد کند که فرهنگ غنی باشد .
ایران یک تمدن قدیمی بوده است که حکمت خسروانی و علم توحیدی داشته است .فرهنگ ایرانی توانسته است قابلیت های اسلام را رشد دهد.
دکتر ادبی در ادامه این بحث اشاره می کند که علامه حسن زاده به زبان مازنی و فارسی اهمیت زیادی می دادند که این یعنی هویت ایرانی برای ایشان مهم بوده است
دکتر مظاهری در ادامه این گفتگو به این موضوع می پردازد که متدینی که با عرفان مخالفت می کنند زمینه ساز و همراه با دشمن می شوند چون جامعه مسیر خود را ادامه می دهد و امروز معنویت بدون دین ریشه تمام عرفان های کاذب است .
ایشان اینگونه نتیجه گرفت که اگر اهل دانشگاه ، متدینین شبهات را پاسخ ندهند و زمینه ای را برای پاسخ به آن ایجاد نکنند دانشجویان و اهل علم ناخودآگاه برای پاسخ به آنها به سمت غرب می روند .
استاد حسن زاده عارف بزرگی است جامعه باید آن معنویات و بزرگواری های ایشان که در آثارشان است
را اگر میخواهند کنفرانس یا بزرگداشتی برای ایشان برگزار کنند با جامعه و مسائل روز امروزی کنند .
دکتر ادبی این سوال را بیان می کند که اگر به اثار علامه حسن زاده رجوع شود ظرفیت این اثار برای پاسخ به شبهات و دفاع عارفانه از دین در چه حیطه هایی قابل استفاده است ؟
دکتر منصوری لاریجانی این گونه پاسخ می دهد که با مراجعه به آثار علامه حسن زاده آملی تعارضی که بین علم و دین ، عرفان و برهان ایجاد شده است قابل حل و پاسخ دادن می باشد .
با نگاهی که قرآن پیش روی آدمی قرار داده است یعنی نگاه وحدت وجودی اگر نگاه شود عالم یکپارچه است .
در علم فیزیک درباره کاربرد ماده، علم شیمی درباره خواص آن یا در زیست شناسی درباره تاثیر ماده بر حیات موجودات بررسی می شود همه ی این علوم در عرفان اسلامی جا می شود که زائیده ی قرآن است .
علامه حسن زاده در کتاب عرفان برهان و قرآن از یکدیگر جدایی ندارند به زیبایی این مسائل را حل می کند .
از یک طرف برای اینکه حریم ناب عرفان اسلامی را از پیرایه های صوفیانه عرفان اسلامی و فلسفه حفظ کند عرفان و برهان را در دل قرآن قرار می دهد از طرف دیگر از ظرفیت عرفان و برهان برای نشر معارف قرآنی استفاده می کند.
این نزاع های بی حاصل با مطالعه ی این کتاب حل می شود.
ریاضی ، هندسه و علم نجوم استاد با علم امروز قابل مقایسه نیست.
با رویکرد بازخوانی آثار ایشان بسیاری از مسائل حل خواهند شد .
وی با اشاره به بیانات
مقام معظم رهبری که فلسفه فقه اکبر است ، معتقد بود باید این فقه در حوزه و دانشگاه احیا شود.
وی افزود استاد حسن زاده آملی کاری که ملاصدرا آغاز کرد را ادامه داد
و آن اینکه ملاصدرا فیلسوف بود اما اسم مهمترین کتاب او اسفار اربعه است که تعبیر عرفانی است یا در دیگر اثار او ، وی در واقع اثری ندارد که در آن عرفان نباشد.
آن چیزی که همه ی مرزها را برمی دارد عرفانی است که در دل قرآن می جوشد و تمام آثار استاد حسن زاده آملی بوی قرآن می دهد.
دکتر ادبی در ادامه این موضوع را مطرح می کند که با توجه به اینکه آثار علامه حسن زاده آملی مملوء از برداشت عرفانی از قرآن است برای پاسخ به شبهات امروز با چه روشی می شود از آثار ایشان این زمینه و بهره را فراهم نمود؟
آیت الله رمضانی می گوید مطالعه دقیق و جامع آثار علامه حسن زاده آملی در این زمینه به آدمی کمک می کند .
ایشان جمله ای دارند که علم تشریح دائم وجود است .
علامه در عین اینکه در عرش بود در فرش بود و در عین اینکه در فرش بود در عرش بود .
استاد جمع بین مسائل ملکوتی و مسائل مادون بود
و آیتی از علم و معرفت بود.
وی در ادامه داستانی را از زبان علامه حسن زاده آملی نقل قول کرد که فرمودند:
زمانی که به خدمت علامه طباطبایی رسیدم در آغاز ایشان من را نمی پذیرفتند ، من به ایشان عرض کردم حوزه و علمای تهران را به عشق شما ترک کردم ، شما هم که با ما کنار نمی آیید پس اجازه دهید برگردم این سخن علامه طباطبایی را به وجد آورد و سپس در توضیح این بحث حضرت علامه حسن زاده این جمله را فرمودند از من دستورالعمل می خواهید ، راه تکامل و کمال میخواهید ، ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.
تنها راه رسیدن به سعادت دنیا و اخرت درک قرآن است.
دکتر مظاهری در جمع بندی بحث، این موضوع را خاطر نشان کرد که در گذشته تعارض بین فقها و حکما باعث می شد تا مسئله ایجاد شود و برای حل آن در تکاپو باشند درنتیجه این تعامل امروزه جامعه ما با غرب برای ما مسئله ایجاد کرده است که این موضوع خیر و برکت است چون اگر مسئله ای نباشد افق گشایی نمی شود.
به طور مثال بعد از ملاصدرا تا زمان معاصر تماما حاشیه نویسی وجود دارد ، شرح های فراوانی بر اسفار اربعه ، فصوص الحکم نوشته شده است که این موضوع حتی در فقه و اصول هم وجود دارد و
علت آن است که مسئله ی جدیدی ایجاد نشده است و آدم نابغه ای نیامده تا موضوع جدیدی مطرح کند .
جامعه ما نباید از مواجهه با غرب بترسد .
پشتوانه ی جامعه غرب مسیحیت است و مسیحیت آنقدر قوی نیست حتی جامعه ی ما می تواند مشکلات آنان را حل کند. هانری کربن آمد که مسائل مسیحیت را با معارف شیعی ما حل کند.
آیت الله رمضانی در ختام بحث اینگونه گفت که زمانی راجع به قرآن هدی للناس گفته می شود که ناظر به هدایت عمومی قرآن است.
یک زمان هدی للمتقین یا ما یعقلها الا العالمون بیان می شود
و در رأس همه ی این تعابیر لا یمسه الا المطهرون بیان می شود که این افق اعلای قرآن است.
علامه می فرمودند اگر ما انسانی قرآنی بشویم که با قرآن اتحاد برقرار کنیم باید آیه لا یمسه الا المطهرون در ما اینگونه پیاده شود یعنی همان طور که قرآن را مطهرون مس می کنند و به حاق آن دست پیدا می کنند ما هم باید حقیقتی بشویم که مطهرون ما را مس کنند.
و در توضیح میفرمودند این سخنی که شما می گویید ، نگاهی که می کنید ، قلمی که می زنید همه این ها شما را مس می کند یعنی با شما تماس برقرار می کند پس باید قلمتان ، نگاهتان و سخنتان پاک باشد ، هرچه به شما می رسد باید پاک باشد و شما هم انسان قرآنی و پاک باشید.