تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024
12

بررسی نگاه فلسفی علامه طباطبایی در سوفیا

  • کد خبر : 136399
  • 26 آبان 1400 - 15:27
بررسی نگاه فلسفی علامه طباطبایی در سوفیا
برنامه وزین و کم نظیر سوفیا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با دعوت از دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی یکی از بهترین شاگردان علامه طباطبایی در باب روش فلسفی ، نگاه فلسفی علامه طباطبایی ، بدیعیات فلسفی اندیشه ورزانه ی ایشان و منش عرفانی آن بزرگوار به گفت و گویی علمی پرداخت. میهمانان این برنامه دکتر غلامحسین دینانی استاد تمام فلسفه دانشگاه تهران ، دکتر غلامرضا زکیانی رئیس موسسه حکمت و فلسفه و دکتر رضا کوهکن عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه بودند و دکتر محمد جواد ادبی کارشناس مجری این برنامه بود. این برنامه ٢۵ آبان ماه ساعت ٢٢ از رادیو گفتگو موج MF ردیف ١٠٣.۵ پخش شد.

جمهوریت : مشروخ این برنامه چنین است:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»
دکتر ادبی که از شاگردان قدیمی دکتر دینانی هستند ، بحث را با دکتر دینانی بر وجه پرسش و پاسخ آغاز کردند ایشان این پرسش را در ابتدا مطرح کردند که علامه طباطبایی در این سال ها پیرامون اندیشه شان سخنان بسیاری مطرح شده است از زبان شما دکتر دینانی بشنویم که ایشان چگونه فیلسوفی بود و چگونه فلسفیدن را به دیگران یاد می دادند؟
دکتر دینانی: ایشان یکی از آزاداندیش ترین افراد در زمان ما بودند و در عین حال به شدت متدین بودند ، اندیشه شان آزاد بود و شخصیتی چون کربن که اساتید بسیاری دیده بود وقتی با ایشان مرتبط شد همه آنها چون هایدگر را رها کرد. علامه شخصیت بسیار بزرگ و آداب دانی داشتند . من استادان فلسفه زیادی دیده بودم آنها فلسفه خوب می دانستند اما علامه طباطبایی آزادی اندیشی داشت و عجیب است کسی که در شهر مذهبی چون تبریز متولد شد و در نجف درس خوانده و به قم آمده است یعنی در سه شهر سنتی بوده آنقدر آزاد اندیش باشد که به تعبیری هایدگر پیش او لنگ بیندازد.
آقای دکتر شما کتابی به نام «فلسفه چیست ؟ یک پرسش فلسفی است» را دارید ، پیرامون علامه طباطبایی چه نکاتی را می فرمایید ؟
دکتر دینانی : آزاد اندیشیدن یعنی فلسفیدن ، ممکن است یک فرد روستایی بی سواد فکر فلسفی داشته باشد یعنی کسی که آزاد بیندیشد و رها ، فیلسوف است.
علامه طباطبایی ادیب و مفسر بزرگی بود با زبان مادری ترکی شعر های فارسی خوبی می گفتند. آزاد اندیش تر از او ندیده ام ، فلسفیدن یعنی آزاد اندیشیدن وگرنه خواندن کتاب هایی مثل اسفار و شفاء به تنهایی فایده ندارد.
بسیاری از جوان ها می پرسند که چگونه شخصیتی با این حد متشرع بودن به واسطه مراعات دینی می تواند قله های آزاداندیشی را پشت سر بگذارد؟ شما در جایی می فرمودید ایشان مثل مردمان عادی در حرم حضرت معصومه(س) زیارتنامه می خواندند چگونه می توان این دو وجه را در یک کفه با هم جمع کرد؟
دکتر دینانی : شریعت مانع تفکر نیست . انجماد در شریعت مانع تفکر است. کسی می تواند مستحبات هم انجام دهد و تفکر نیز داشته باشد . بسیاری در ظواهر شریعت منجمد شده اند . قرآن کریم بسیار آزاد است در هیچ کتابی این میزان به تفکر دعوت نشده است : افلا یتقکرون ، افلا یعقلون و… اما بعضی به جای متشرع بودن منجمد می شوند . علامه طباطبایی هم متشرع بود و هم آزاد اندیش . هنر ایشان به این بود . هیچ موضوعی برای او تازه نبود.
بسیاری نگرش علامه طباطبایی در آثارشان را بدیع می دانند آیا از منظر شما ایشان بازخوانی نو از ملاصدرا داشتند یا در فلسفه نکات بدیعی را وارد کردند؟
دکتر دینانی : ایشان در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا بسیار بدیع بود . ایشان جانب شریعت را رعایت می کرد . هیچ فیلسوف غربی معاصری به آزاد اندیشی ایشان نمی رسید.
آیا علامه طباطبایی در جلسات خصوصی که شما نیز در آن ها حضور داشتید نقدهایی به ابن سینا و ملاصدرا داشتند؟
دکتر دینانی: بله ، در جلسات خصوصی که شبانه در دو روز در هفته برگزار می شد و تعداد افراد حاضر به بیش از ٧ یا ٨ نفر تجاوز نمی کرد و علامه نیز به هر کسی اجازه حضور در آن جلسه را نمی دادند ، آزاد سخن می گفتند و کاری به ابن سینا و ملاصدرا نداشتند و نقدهایشان را به اندیشه بزرگان وارد می کردند.
آیا این نقدها در آثار ایشان وارد شد؟
دکتر دینانی : خیر ، ایشان محتاط بودند اما آزادی اندیشه ایشان را باید از شاگردان حاضر در جلسات شبانه ایشان بپرسید.
چه صفت دیگری در علامه طباطبایی بود که این قدر شما را مجذوب خودشان کرده بودند؟
دکتر دینانی: یک کلمه ،آزاد اندیشی.
درباب علامه طباطبایی در بسیاری از رسانه های مجازی دستورالعمل های عرفانی و عملی مطرح است آیا این موارد صحیح هستند؟
دکتردینانی: بله ، افرادی بودند که از ایشان دستورالعمل می گرفتند ایشان بسیار عبادت می کردند . من از ایشان دستور عملی نمی گرفتم اما امتیاز حضور در جلسات شبانه قم و جلسات ایشان با هانری کربن را دارم.
آیا در جلسات ایشان با کربن اتفاق می افتاد که از صحبت های او تعجب کنند ؟
دکتر دینانی: در هر حال حرف های کربن خوب بود ولی بیش از اینکه علامه از او استفاده کند او مجذوب علامه بود . او جذب اندیشه علامه بود.
این مجذوبیت در فلسفه بود نه در عرفان درست است ؟
دکتر دینانی : بله ، از نظر کربن صحبت های فلسفی اسلامی جنبه عرفانی داشت.
چرا پس از علامه طباطبایی مسیر و ویژگی های ایشان در شخصیت های دیگری بازپروری نشد؟
دکتردینانی: من نمی توانم درباره بقیه نظر بدهم اما هرکس یک روش خاصی دارد در هرحال اگر کسی
می خواست می توانست از ویژگی های ایشان استفاده کند .
گویی علامه با آن وجنات دیگر در عصر ما تکرار نشدند.
دکتردینانی : بله ، ایشان در عصر ما کم نظیر بودند اما قبل از ایشان حکیم زنوزی از بزرگانی هستند که اندیشه ایشان متعالی است که زیاد هم به ایشان پرداخته نشده است . ایشان را کمتر از علامه نمیدانم اما مانند علامه در عصر ما کم بودند.
وسعت نظر و آزادی اندیشه در شخصیت ایشان مهم بود . کسی که آزادی اندیشه ندارد فلسفه خوان است اما فیلسوف نیست . من به کانت علاقه ندارم اما یک جمله دارد که بسیار دوست دارم: «بشر شجاعت فهمیدن داشته باش » علامه شجاعت فهمیدن داشت . شجاعتی بالاتر از فهمیدن نیست . شما باید یکدفعه صد و هشتاد درجه تفاوت فکری پیدا کنید . طبیعتاً در روح و جسم فرد این موضوع اثر می گذارد . در این باره امام علی (ع) فرموده اند : «وای برکسی که دو روزش یکسان باشد.» این دو روز به معنی دو آن است ، اگر دو لحظه یک جور فکر کنید تمام است . اگر فکرنباشد پیشرفت معنا ندارد.
چونکه در جان رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
(اقبال لاهوری)
دکتر دینانی :
ای برادر تو همان اندیشه‌ای
ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای
گر گلست اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
(مولوی)
دکتر ادبی که در زمینه ی فتوحات مکیه بیش از دو دهه است که فعالیت دارند و بسیاری از آن مباحث را با دکتر دینانی مورد مباحثه قرار داده اند این پرسش را مطرح می کنند که آقای دکتر شما در ارتباط رابطه استاد و شاگردی بسیار آداب دان بودید ، یکبار فرمودید در گذشته دستی در شعر داشتید و علامه این موضوع را متوجه شدند و به شما تذکری دادند .
دکتر دینانی : بله ، ما جلسات شعری در قم داشتیم و شعر می گفتیم ، نمیدانم علامه این را از کجا متوجه شدند ، یک روز که من خدمتشان بعد از کلاس راه می رفتم ، رو به من کردند و فرمودند : شنیدم شعر میگویی . گفتم : بله گاهی مرتکب می شویم . فرمودند: حالا نمیخواهد شعر بگویی . گفتم : حاج اقا شما خودتان شعر میفرمایید. فرمودند: حالا تو فلسفه می خوانی می ترسم که ذهنت تخیلی بار بیاید. دیگر ذوق شعری من خشک شد.
آیا هیچ گاه میشد که شما به روش فلسفی و درنگ فلسفی ایشان نقدی داشته باشید؟
دکتر دینانی: من استادهای زیادی در فلسفه دیده بودم مثل علامه رفیعی قزوینی که در محضرش اسفار را خواندم . ایشان خوش بیان بود اما یک درصد آزادی اندیشه علامه طباطبایی را نداشت .
در مقایسه علامه طباطبایی با بزرگانی نظیر آیت الله حکیم در تهران مسیر این دو بزرگوار چگونه است؟
دکتر دینانی: آقای حکیم خوب بود اما آزاداندیش نبود بیشتر عارف بود.
مرحوم عصار چطور؟
دکتر دینانی: من متاسفانه در مدرس ایشان حاضر نشدم اما در آثارشان بسیار بزرگ بودند اما اصلا آزاد اندیش، علامه طباطبایی بودند.
ایا ما به فلسفه در منظر علامه طباطبایی بیش از عرفان نیاز داریم؟
دکتردینانی: عرفان بسیار خطرناک است ، فلسفه عقل است و عقل نجات دهنده ی انسان است . عقل را جدی بگیرید.
در ادامه برنامه دکتر ادبی بحث را با دکتر کوهکن اینگونه ادامه دادند:
شما بسیاری از آثار کربن را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کردید کربن در جامعه بشری برای شناخت اسلام در جهان شخصیت خاصی دارد ، رابطه کربن و علامه طباطبایی را چگونه می بینید؟
دکتر کوهکن می گویند: به عنوان مقدمه این موضوع باید مطرح شود که گفتگو بین دو فرد مستلزم وجوه مشترکی در هر دو شخص است که علامه طباطبایی و کربن را جمع آورد . لازمه گفتگو وجود ارزش هایی در شما و شخص دیگر است که باید رعایت شود . درواقع وجود چنین ویژگی هایی در نزد کربن و علامه چنان بود که این دو را به سمت جمع و نه تفکیک پیش برد و ما شاهد جلساتی بودیم که به تعبیر من این جلسات یعنی حلقه ی تهران شکل گرفت.
رابطه این دو از نوع جذب بود ودر پس این گفتگوها به دنبال منفعت نبودند پس عوالم دیگری برای این ربط بوده است.
آقای دینانی در صحبت هایشان گفتند که راز علاقه کربن به علامه فلسفه بود اما در آثار کربن ، او ایشان را حکیم صدرایی می داند اما از جهات مختلفی علامه طباطبایی برای هانری کربن اهمیت دارد . کربن در مجلداتش یک دفتر را به ملاصدرا و اصفهان پرداخته است . ملاصدرا یکی از بروز و ظهورات قریحه های ایرانی اسلامی است . کربن به اندازه حکمت صدرایی برای اشخاصی چون ملارجبعلی تبریزی نیز احترام قائل است . کجا باید به دنبال راز علاقه کربن به علامه طباطبایی گشت؟ با تفحص در آثار کربن متوجه می شویم که بیشتر بحث عرفان است .
دکتر ادبی این پرسش را مطرح نمودند که کربن عرفان را بستر قرار می دهد یا جذبه ی او جذبه عرفانی است؟
دکتر کوهن پاسخ دادند : در آن نوع حکمتی که مدنظر هانری کربن است شما تضادی بین فلسفه و عرفان نمی بینید . از نظر او جمیع نحله های فلسفی در ایران از بحث تحقق معنوی جدا نبودند حتی وقتی از ابن سینا صحبت می کند او را فیلسوف عقلی صرف نمی داند.
دکتر ادبی از وجه دیگری پرسش خود را مطرح می کنند :
اینکه علامه با چنین شخصیتی چون هانری کربن عجین می شود نشانه چیست؟
دکتر کوهکن میگویند : دکتر دینانی از آزاد اندیشی علامه طباطبایی صحبت کردند .من آزاداندیشی را به دو قسمت تقسیم می کنم، ایشان اهل نقد و بسط کلام بودند. پس بخشی از آزاداندیشی قوه فکرِعقلی است و وجه دیگر بینش به معنای دیدن است . این بینش به این معناست که علامه طباطبایی به این نکته رسیده است که عرفان درسنن مختلف وجود دارد و ما می توانیم آن را درک کنیم. . در زمانیکه این جلسات تمام می شود و دیگر برگزار نمی گردد علامه طباطبایی به تعبیری می فرمایند حیف که این محفل بسته شد چون می توانستم جهان را در این حلقه بشناسم که منظور از این جهان ، جهان حکمت است .
دکتر ادبی بحث را در بُعد دیگری با دکتر زکیانی پی می گیرند :
علامه طباطبایی امروز بیش از هر زمانی نیاز اکنونی ماست چه برداشت و نگاهی از ایشان در ذهن و زبان شما از ایشان وجود دارد؟
دکتر زکیانی این موضوع را مطرح می کنند که افرادی در قبل و بعد از انقلاب می خواهند تفاوتی بین اسلام غیر سیاسی و اسلام سیاسی قائل بشوند اما این دو تفاوتی ندارند و این موضوع چون نقطه عطفی در علامه طباطبایی قابل مشاهده است.
علامه بحث های اجتماعی بسیاری در تفسیر المیزان دارند برای مثال کافی است به آیات پایانی سوره آل عمران دراین کتاب مراجعه ای داشته باشید. هیچ کتابی سراغ ندارم که این میزان برداشت اجتماعی را از آیات قرآن مطرح کند .
دکتر ادبی با پرسشی دیگر بحث را پیش می برند :
آیا واقعا علامه طباطبایی به یکی از دو وجه اسلام سیاسی و اسلام غیر سیاسی می خواهند بغلتد یا نگاه ایشان چیز دیگری است؟
دکتر زکیانی می گویند : من از کلام استاد دینانی استفاده می کنم که بحث آزاد اندیشی و تشرع چگونه باهم قابل جمعند و در توضیح این بحث اگر فرصت باشد ، سه مصداق را بیان می کنم:
مصداق اول : آزاد اندیشی است یعنی اسیر گفتمان های موجود نمی شود . یکی ازگفتمان های بسیار جدی که در جامعه ما وجود دارد و از اندیشه یونان بوده و در اسلام نیز بوده است ، اندیشه گفتمان ارسطوئی است ، یکی از موارد گفتمان ارسطوئی به تعبیر بنده بحث «سیاه چاله ی منفصله» است یعنی یک « یاء ای » از ارسطو برای ما به یادگار مانده است و تصور می کنیم بین امور چنان تعارضی وجود دارد که قابل جمع نیستند . علامه طباطبایی خود را از این سیاه چاله رهانیده بود درنتیجه تفاوتی بین اندیشه کربن و اندیشه اجتماعی خودش نمی دید .
در تفسیر المیزان علامه طباطبایی طنین اجتماعیات و مسائل جامعه شناسانه و مسائل سیاسی به وفور دیده می شود . این انسان کسی است که آزاد اندیش است و درگیر «یاء» نشده است .
وجه یا مصداق دوم ادراکات اعتباری است . در فلسفه پرسیدن اصل است و از پاسخ گفتن مهم تر است . در این تفکیکی که بین ادراکات حقیقی و اعتباری مطرح است اگر به سیاه چاله «یاء» دقت نکنیم گمان می بریم که این دو باهم قابل جمع نیستند ویکی عملی است و دیگری برهان است.
علامه طباطبایی در جلد ٣ المیزان فارسی صفحه ٢٧۵در تحلیل اعتباریات و نوع اعتباریات می فرمایند:
« هر چه وجود حقیقی برایش نباشد نه معلول است و نه به واجب متعال منتهی می گردد . اینجاست که در استناد پیدا کردن امور اعتباریه ای که تنها جنبه ی اعتباری دارند به خداوند متعال مواجه با اشکال می شود و آنها را وجود حقیقی و اصیلی که ثابت باشد نیست و تنها در ظرف اعتبار و فرض می توان برایشان وجودی فرض نمود .
اتفاقا موضوعاتی که در شریعت وجود دارد از قبیل امر ، نهی ، احکام و هم چنین عزت ، ملک ، رزق و امثال آن تماماً از همان اعتبارات مطرح هستند لذا در نسبت دادن آنها به خداوند متعال اشکال پیش می آید.
آنچه گره این مشکل را می گشاید آن است که این امور گرچه خود از وجود حقیقی بی بهره اند لکن آنها را آثار حقیقیه ای است که حافظ و نگهبان اسامی آنها می باشد .این آثار چون امور حقیقیه و ثابت است که به خداوند متعال نسبت وجودی دارند همان نسبت مصحح این قسمت میشود پس ملک حکومتی که در بین ما افراد اجتماع موجود است گرچه خود از اعتبارات وضعیه ای است که نصیبی از وجود حقیقی ندارد لکن چون آثار حقیقیه و وجودات اصیلی را مانند ازبین بردن تسلط و به قدرت رسیدن و… که رسیدن به این واقعیات خارجی جز در سایه فرض این معنی موهوم و اعتباری امکان پذیر نیست و از طرفی تا این آثار باشد نام ملک هم باقی خواهد بود از این جهت استناد کردن این آثار به خداوند عینا استناد داشتن ملک به خداوند می باشد و همین بیان عیناً در معانی دیگر چون امر و نهی و غیر این ها جاری می باشد . پس روشن شد که تمام اعتبارات شرعی به طور کلی به واسطه ی آثار به خداوند متعال استناد دارد.»
این قسمت بزنگاه های بحث است . چگونه می شود یک امر موهوم آثار واقعی داشته باشد؟
ما که پس از علامه آمده ایم باید پیش برویم و این موارد را به صورت وسیع تر مورد بررسی قرار دهیم که علامه چه نگاهی به اعتباریات دارند و مخصوصا شرعیات را نیز که جزء اعتباریات می دانند باید مورد درنگ قرار داد .
ملاصدرا نیز برهان عرشی و فرشی را جدا میکند . ما باید سراغ باریک بینی های علامه طباطبایی برویم .
شهود به معنای واقع کلمه با برهان به معنای واقعی منافاتی ندارد و درک این حرف واقعاً سخت است.
حقیقتاً باید آثار علامه طباطبایی به جد خوانده شود تا پیام های علامه که صرفاً یک دانشمند سنتی نیست و با بارزترین وجه مدرنیته یعنی مارکسیسم مواجه شده است و پیام هایشان شامل ابعاد مدرن این عالم است را برداشت نمود .
دکتر ادبی درباب سیاه چاله های منفصله این پرسش را مطرح می کنند :
آقای دکتر زکیانی جایگزین گفتمان ارسطویی را چه چیزی می دانید؟
وی پاسخ دادند : خروج از این گفتمان بسیار دشوار است حتما بزرگمردی چون علامه طباطبایی می خواهد که اسیر این سیاه چاله ی منفصله نشود و جمع ببیند. ابن عربی هم در مثالی می گوید: یک چشم ام تشبیه است و یک چشم ام تنزیه است و اگر از یکی غفلت بکنم دین داری و نگاه من ایراد دارد ، من این موضوع را به وفور در علامه طباطبایی می بینم .ایشان به قدری در تعالیم اهل بیت (ع) و قرآن کریم حل شده است که می گوید تنزیه منافاتی با تشبیه ندارد .
ما باید از این گفتمان سیاه چاله ای «یاء» خودمان را نجات دهیم .
دکتر ادبی که سابقه ی بیش از دو دهه فعالیت های مختلف در زمینه آثار ابن عربی در کارنامه کاری خود را دارند در تتمه ی این بحث می گویند : به یاد تعبیری از محی الدین ابن عربی در فص الحکمه صبوحیه فی کلمه النوحیه افتادم که می فرماید : « اوتیتُ جوامع الکَلِم » ناظر به پیامبر (ص) بدین معناست که تشبیه و تنزیه را هر دو برای امت خویش به کمال رسانده و اشکالی به حضرت نوح (ع) می گیرد که نوح (ع) بیشتر به سمت تنزیه غلتیده است و از وجه تشبیه بازمانده است واین در امت پیامبر (ص) و شخصیت نبوی به بلوغ کامل در میان تشبیه و تنزیه رسیده است.
دکتر ادبی این پرسش را مطرح می کنند : اینکه علامه طباطبایی در نشست هایشان کتاب دائو دِ.جینگ می خوانند ، این تعابیر از یک متن شرق و خاور دور برای علامه که در حوزه علمیه نشسته است یا اوپانیشادها (زانو زدن شاگرد دربرابر استاد برای یاد گرفتن و تلمیذ بودن در سلوک) چه شاخصه ای در علامه است که ایشان را با این متون متفاوت در دوران قبل انقلاب مواجهه می کند؟
دکتر کوهکن می گویند : در اینجا این پرسش پیش می آید که ما چه چیزهایی را می توانیم فهم کنیم ؟ اگر خود من نوعی درکی از حقایق عرفانی و تجربیات عرفانی نداشته باشم به نوعی آن اُبژه ها برای من محقق نباشد نمی توانم متن دیگر عرفانی که با واژه ها و رموز دیگری بیان شده است را بفهمم و با آن ارتباط برقرار کنم.
گویی یک حقیقت مکنون وغیب الغیب است که در سنن مختلف با تواریخ و مفاهیم مختلفی بروز پیدا می کند .
اگر علامه طباطبایی قادر به درک اوپانیشادها است ناظر به این موضوع می باشد که او در آن فرهنگی که خود زیسته است ، این مسیر برایش زنده بوده و قادر به درک آن حقایق در نگاشت های دیگر نیز بوده است.
کربن در جایی می گوید من که به ایران آمده ام و بر متون فلسفی کار می کنم که بیشتر کشف و شهود است ، آیا این قابلیت در من وجود دارد؟ خودش می گوید حتما این ویژگی را دارا هستم.
وی در پایان بحث این نکته را مطرح کردند که به نظر من گفتگو در سطح حِکمی یعنی فلسفه و عرفان ممکن است اما در سطح فقه و کلام ممکن نیست.
تهیه کننده : موژان گرجی

 

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=136399

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰