تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024
9

بررسی اندیشه های آیت الله مصباح یزدی در سوفیا

  • کد خبر : 141847
  • 08 دی 1400 - 18:33
بررسی اندیشه های آیت الله مصباح یزدی در سوفیا
برنامه وزین و کم نظیر سوفیا در رادیو گفتگو که به عنوان بهترین برنامه ی فلسفی معاونت صدا شناخته می شود دیشب به مناسبت اولین سالگرد ارتحال آیت الله مصباح یزدی برنامه ای را با حضور فرزند و شاگردان ایشان و صاحب نظران حکمت و فلسفه برگزار کرد.

جمهوریت : دکتر محمد جواد ادبی کارشناس مجری حاذق برنامه سوفیا که از اساتید و تعلیم یافتگان و پژوهش گران حوزه فلسفه اسلامی هستند گفتگوی این قسمت از برنامه را اینگونه آغاز کردند :

آقای دکتر بهشتی ، آیت الله مصباح یزدی یادآور فیلسوفانی است که با مشی مطلوب و متفاوتشان به حکمت در زندگی و تأثیر آن می انگارند و فلسفه ی آنها وارد عرصه ی سیاست ، اجتماع ، زندگی آدمی می شود یعنی حکمت را برای زیستن مطلوب و بودن در تعالی زندگی تعریف می کنند ، این نسل که نسل بزرگان فلسفه و حکمت هستند ، حکمت را چگونه می دیدند که ضرورت آن را در زندگی وارد میکردند؟

دکتر بهشتی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی می گویند: حکمت اسلامی متأثر از آموزه های اسلامی است و آموزه های اسلامی جنبه ی نظری و عملی دارد . در دامن فرهنگ اسلامی علوم اسلامی حادث شد و از جمله علوم عقلی اسلامی.

استاد مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی این مباحث را مطرح کردند . یکی از علوم عقلی اسلامی  فلسفه است . فلسفه در عالم اسلام محدود به علم مابعدالطبیعه نشد . فلسفه علمی است که به تعبیر آیت الله مطهری به مطالعه اندام جهان می پردازد. در اسلام باید از علوم فلسفی اسلامی صحبت کنیم . متقدمین به پیروی از ارسطو علوم را به دو بخش فلسفی و غیر فلسفی تقسیم کردند و علوم فلسفی را شامل دو بخش نظری و عملی دانستند و علوم نظری را به سه بخش هستی شناسی ، ریاضیات و طبیعیات بخش نمودند و علوم عملی را شامل سه بخش اخلاق و تدبیر منزل و سیاست متون دانستند.

به تعبیر صدرالمتألهین شیرازی علوم عملی آن علمی است که به بحث مربوط به مشارکت انسانی می پردازد که این مشارکت در حوزه خانواده و جامعه است و علم اخلاق مشارکت نیست چون به تعبیر ایشان مربوط به موجوداتی می شود که در درون انسان هستند .

زمانیکه این مباحث در اسلام و فرهنگ اسلامی وارد می شود و تحت تأثیر قرآن و احادیث قرار می گیرد میبینیم که این امتداد عملی از ابتدا مدنظر حکمای اسلامی بوده است و به زمان صدرالمتألهین می رسد و حکمت متعالیه تعریف می شود البته خود این واژه را اولین بار بوعلی سینا به کار برد.

دکتر ادبی ادامه بحث را با حجت الاسلام مجتبی مصباح یزدی فرزند علامه اینگونه پی گرفتند که چه می شود که آیت الله مصباح یزدی در میان بزرگان و فیلسوفان دوران معاصر ما در منش فلسفی متفاوت تری در مواجهه ی با امور اجتماعی ، فرهنگی ، فلسفی و سیاسی وارد عرصه می شوند و تداوم فعالیت های خود را پیش می برند؟

ایشان پاسخ دادند : ورود به علم کار اختیاری است و با انگیزه و هدف انجام می شود . یک انسانی که دغدغه های معنوی دارد و اعتقاداتش اقتضا می کند که به زندگی انسان فراتر از زیست مادی او نگاه کند ، پرداختن به علوم مختلف نیز برای او با همین انگیزه ها است. درست است که فلسفه یک روش عقلانی دارد که هر جا که عقل انسان را ببرد می خواهد برود اما استفاده ی ازاین روش تابع آن انگیزه ها است. بنابراین این موضوع که فیلسوف در چه حوزه ای وارد شود و تفلسف کند به انگیزه ی او برمی گردد.

مرحوم مصباح یزدی با دغدغه های فردی و اجتماعی براساس مکتب انسان ساز اسلام سراغ علوم مختلف رفتند. ویژگی علوم فلسفی، زبان مشترکی است که برای تعامل بین افراد با تفکر و ادیان مختلف دارد که زبان عقل همه ی افراد با این تفاوت ها را کنارهم جمع میکند که این همان فلسفه است.

وقتی در مسائل اجتماعی وارد می شویم می بینیم که در دهه ی ۴۰ و ۵۰ اوج ورود مارکسیسم به کشور است . این متفکرین دقیق نظر هستند که می توانند مبانی این فکر را بررسی کنند و با زبان قابل فهم اشکالات وارد بر این حوزه را برای مردم بیان کنند . علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی با همین روش سراغ فلسفه رفتند و همین موضوع سبب میشود که علامه طباطبایی کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را می نویسند و شهید مطهری بر آن تعلیق میزنند و مرحوم علامه مصباح یزدی به این نتیجه می رسند که باید یک بازسازی فلسفی به زبان روان داشته باشیم که برای عموم جوانان بتواند پاسخ گوی شبهات مارکسیسمی باشد یا به عبارتی شناسایی شبهات آن روز یا مواردی که در آینده پیرامون این موضوع ممکن است ایجاد شود. کسی که افق های دور را می بیند متوجه میشود که این مسیر به کجا خواهد انجامید لذا ایشان زمانی که کتاب آموزش فلسفه را می نویسند ، ۱۰ درس اول را اختصاص به مروری بر مکاتب فلسفی در شرق و غرب تا دوره ی جدید می دهند تا گره های کور شناسایی شود و در ۱۰ درس بعد آن کتاب وارد مباحث معرفت شناسی می شوند که در کتاب های فلسفی قبلی ما پرداختن به این موارد مرسوم نیست. اینکه ایشان به سراغ ارجاع علوم نظری به بدیهی و پایه گذاری بدیهیات بر علم حضوری می روند ، این نظریه ای ابتکاری است.

دکتر ادبی پیرامون بدیعیات آیت الله مصباح یزدی پرسشی را با دکتر بهشتی مطرح میکنند که جنابعالی اگر بخواهید از دیدگاه های فلسفی آیت الله مصباح یزدی یادی کنید آیا ایشان نگاه و نظریه ی بدیعی در این زمینه داشته اند؟

دکتر بهشتی پاسخ می دهند : استاد مطهری در کتاب مسئله شناخت می فرمایند اختلاف در جهان بینی ها به اختلاف در شناخت شناسی ها برمی گردد یعنی شناخت شناسی یا معرفت شناسی، پایه و اساس مباحث مربوط به جهان بینی و به یک معنا مربوط به اختلاف در هستی شناسی می شود . بخش قابل توجهی از کتاب آموزش فلسفه به زبان روشن به مباحث معرفت شناسی پرداخته است. از منظر اندیشه های خاص مرحوم مصباح یزدی یکی از این موارد ارزشمند وجه رئالیسمی بودن آیت الله مصباح یزدی است البته رئالیسم در فلسفه اسلامی مطلب مسجلی است . در جلد ۳ اسفار ملاصدرا مرحله ی عاشره که درباره ی مسائل مربوط به علم و عقل است از بحث واقع گرایی یا مطابق با واقع بودن ادراکات نام بردند.اگر تمرکزمان را روی مباحث فلسفه در کتاب فلسفه اخلاق قرار دهیم ، آیت الله مصباح یزدی در آنجا این بحث را مطرح می کنند که از این جهت که احکام اخلاقی ، گزاره های اخلاقی ، قضایای اخلاقی مانند قضایای اِخباریه تشکیل می شود  از موضوع و محمول چون قضیه طبق تقسیم به قضیه شرطیه و حملیه تقسیم می شود .

قضیه حملیه قضیه ای است که قابل صدق و کذب باشد از این منظر اِنشائیات را قضیه نمی دانند. مرحوم آیت الله مصباح یزدی این نظر را بیان می کنند که قوام گزاره های اخلاقی که جنس اش انشائی است به اِخبار است یعنی وقتی در بطن قضایای اخلاقی دقت می کنیم بازگشت این مسائل به اِخباریات است که یحتملُ صدق و الکذب است یعنی یک ارتباطی با عالم واقع دارند. در فلسفه غرب در مکاتبی مثل پوزیتیویسم منطقی نظرشان این است که گزاره های اخلاقی گزاره هایی است که به ما شناخت نمی دهد ، گفتنی نیست و گزاره هایی است که اصلا معنا ندارد.

دکتر ادبی در ادامه گفت و گو از دکتر میرسپاه دانشیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) می خواهند که خاطراتی را از آیت الله مصباح یزدی بگویند.

ایشان می گویند: استاد به دنبال ترویج حق بودند و باکی نداشتند مطلبی که برای خودشان است به سرقت برود و افرادی به نام خودشان آن را پخش کنند و این اتفاق هم افتاد و استاد با خون سردی فرمودند : ما می خواستیم این مطالب منتشر بشود .اصل انتشار برای ما مهم است . مهم نیست به نام چه کسی منتشر شود.

ایشان ارادت خالصانه نسبت به امام زمان (عج) داشتند.

یکبار طلبه ی جوانی از من خواست وقتی بگیرم که خدمت ایشان برسد . من گفتم چرا شما می خواهید محضر ایشان بروید ، ایشان کارشان زیاد است و بیمار هستند .طلبه جوان بسیار طالب بود و استاد وقتی را برای ایشان درنظر گرفتند و آن طلبه از من خواست که در جلسه حضور داشته باشم ، وقتی خدمت ایشان رسیدیم ، طلبه به استاد گفت من میخواستم یک نکته اخلاقی را مستقیما از شما راجع به خودم بشنوم. علامه مصباح یزدی فرمودند: کوشش کن که باور کنی سرباز آقا امام زمان (عج) هستی . من احساس کردم طلبه جوان با این جمله احساس اشباع کردند.

دکتر ادبی بحث بدیعیات را با حجت الاسلام مجتبی مصباح یزدی اینگونه پی گرفتند که آیا در حوزه ی معرفت شناسی و اخلاق ،ابداعاتی در اندیشه آیت الله مصباح یزدی سراغ دارید؟

ایشان پاسخ دادند در مبحث فلسفه اخلاق و معرفت شناسی ایشان فهرستی نوشته بودند که همه شامل نوآوری و بدیعیات بود.

در مباحث فلسفه اخلاق درباره ی هدف اخلاق به دیدگاه های فلسفی علمای اخلاق ما معمولا دیدگاه ارسطویی دارند یعنی اخلاق ، اخلاق ارسطویی است و آن را تکمیل کردند و در این روش ملاک اصلی انسانیت انسان را آن قوه ی عاقله و ناطقه ی او می دانند.

استاد مصباح یزدی درباره ی همین نکته می فرمایند خیلی برهانی نیست اینکه آیا واقعا وجه امتیاز انسان قوه ی نطقش است ؟ آیا چیز مهم تری ندارد؟ این بحث برهانی نیست اگر بخواهیم در اخلاق یک معیار دقیق برای خوب و بد داشته باشیم باید اول آن وجه انسانیت انسان را دقیق تر مشخص کنیم یا یک معیاری بدهیم که اندازه گیری ما دقیق باشد . ایشان اخلاق را به بحث ریشه ای تری در انسان شناسی برمی گردانند و در آنجا می گویند معیار دقیق تر برای کمال حقیقی انسان براساس اصالت و تشکیک وجود این است که عالی ترین مرتبه ی وجود ، وجود خداوند متعال است. کمال حقیقی انسان آن است که به عالی ترین قله ی هستی نزدیک شود. این معیار دقیق ترین معیار ممکن برای تشخیص کمال است بنابراین کمال انسان قرب به خدای متعال است . برای این موضوع شاخصه هایی ذکر می کنند که دقیقا همان آیات و روایاتی است که برای قرب به خداوند مطرح شده است.

دکتر ادبی با دکتر بهشتی این پرسش را مطرح می کنند که در مسیر آموزش فلسفی علامه مصباح یزدی در مقایسه با علامه طباطبایی دو روش را می بینیم یا علامه مصباح همان روش علامه طباطبایی را ادامه دادند؟

دکتر بهشتی می گویند : مرحوم علامه طباطبایی و شهید بهشتی حدود ۲۴ سال ۵ جلد درباره ی اصول فلسفه و روش رئالیسم نوشتند . در این کتاب مجلدات اول و دوم که در معرفت شناسی است پاسخ عقلی به روز به شبهات مارکسیسم و ماتریالیسم است. این روش نگارش مخصوصا روش استاد مطهری به بیان شیوا و به روز متناسب با شرایط شبهات به زبان فارسی است که برای پاسخ بدان ها از دستاوردهای فلسفی قدما استفاده کرده اند . از نظر سبک نگارش علامه مصباح یزدی شاگرد علامه طباطبایی بودند و به همان روش نگارش را انجام دادند . نگارش ایشان بسیار نظام مند بود.

دکتر ادبی در ادامه این پرسش را مطرح کردند که شما نگاه بدیع در اندیشه ی آیت الله مصباح یزدی می بینید؟

دکتر بهشتی می گویند در سه بخش ساختار،روش و محتوا این موضوع را می توان بررسی کرد . به لحاظ روش فیلسوفان ما پس از صدرالمتألهین شیرازی همه در قلمرو وسیع حکمت متعالیه کار می کنند که به نظر من این مسیر نه با صدرالمتألهین آغاز شده است و نه به او پایان یافته است . این نظامی است که پویایی دارد.

به تعبیر بعضی از اساتید حکمت متعالیه قدرت قبض و بسط دارد. قبض و بسط به این معناست که ممکن است در یک مسئله فلسفی صدرالمتألهین به یک بن بستی رسیده است علامه طباطبایی با همان مبانی حکمت متعالیه آن گره را بازکردند که این همان بسط در مسئله است . ابتکاراتی که علامه مصباح یزدی بیان کردند در همین نگاه است.

از نظر محتوا : براساس رئالیسم فلسفه اسلامی ، قوام گذاره های اخلاقی به انشاء است نه اِخبار.

قضایا در منطق تقسیم به قضایای حملیه و شرطیه می شوند. قضیه مایحتملُ صدق و الکذب است . انشاء را منطقیین یعنی آنجایی که جمله حاوی باید یا نباید است این را قضیه نمی دانند چون قابل صدق و کذب نیست یعنی ارتباطی با نفس الامر  و حقایق خارجی ندارد که در کتاب فلسفه اخلاق در درس اول استاد مصباح این نکته را مطرح فرمودند که اگر ما قضایای اخلاقی را فقط و فقط انشائی بدانیم ، بحث از انشاء کننده است . انشاء کننده کیست؟ اینجا دوباره اختلاف نظر ایجاد می شود .

دکتر ادبی گفتگو را با دکتر فنایی استاد مجمع عالی حکمت اسلامی ادامه می دهند که نقش آیت الله مصباح یزدی در فلسفه اسلامی معاصر را شما چگونه میدانید؟

دکتر فنایی می گویند ایشان از فیلسوفان برجسته معاصر اسلامی در ایران بودند که در حوزه های مختلف قلم زدند و کتاب هایی مثل شفاء و اسفار و …را تدریس نمودند . تدریس ایشان شرح و تفسیر این کتاب های ارزشمند بود و گاهی نقد هایی نیز به این اندیشه ها وارد می کردند.ایشان نهایه الحکمه را در جوانی تدریس می کردند و نقدهایی به اندیشه های علامه طباطبایی داشتند و به صورت تعلیقه هایی این مباحث را منتشر کردند .

خود این انتقادات ابداع است و به نوعی عبور از آراء گذشتگان می باشد. فیلسوف های سنتی ما معمولا حوزه تفکر فلسفی شان هستی شناسی و تاحدی علم النفس بود ولی ایشان فلسفه را در معنای گسترده اش می دیدند یعنی درباب منطق ، معرفت شناسی ، هستی شناسی ، علم النفس ، فلسفه ی اخلاق ، فلسفه های سیاسی و اجتماعی بررسی هایی انجام دادند و خود را محدود به بحث های وجود شناسی نکردند.

تا حدی علامه طباطبایی و شهید مطهری بعضی مباحث فلسفه اجتماعی و اخلاقی را بررسی کردند و علامه مصباح یزدی این موارد را به طور جدی ادامه دادند.

بسیاری از مباحث معرفت شناسی که کانت مطرح کرده است رادر این زمینه علامه مصباح یزدی دیدگاه های اسلامی را مطرح کردند و اینکه بحث مبناگرایی در معرفت شناسی را چگونه باید تبیین کرد .

این دیدگاه مبناگرایی در معرفت شناسی از زمان ارسطو بودهاست اما آیت الله مصباح یزدی با استفاده از بحث علم حضوری یک نوع مبنایی برای مبناگرایی تعریف کردند و مباحث معقولات ثانیه فلسفی را هرچند در فلسفه اسلامی بوده ولی ایشان بسط دادند و براساس آن آراء جدیدی را مطرح کردند.

دکتر ادبی این پرسش را مطرح می کنند که بهترین کتاب ایشان در فلسفه چیست؟

دکتر فنایی ادامه می دهد در کتاب آموزش فلسفه ایشان فلسفه را به سلیقه ی خودشان نوشتند . بسیاری از درس های ایشان جنبه های شفاهی داشت و در اواخر عمر کمتر دست به قلم می بردند و شاگردانشان آراء ایشان را می نوشتند.

دکتر ادبی می گویند ارتباط فلسفه غرب و فلسفه تطبیقی در اندیشه آیت الله مصباح یزدی را به چه نحوی می بینید؟

دکتر فنایی به این نحو پاسخ میدهند که ایشان هم قدم راسخی در سنت فلسفی دارند هم به مسائل جدید علاقه مندند. فلسفه غرب را هم استفاده می کردند و هم نقد می کردند . اولین کار ایشان نقد فلسفه مارکسیسم در ابتدای انقلاب بود یعنی پس از علامه طباطبایی و شهید مطهری و شهید صدر در عراق ایشان در این حوزه کار عمیقی را انجام دادند که این مباحث را در کتاب پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک مطرح کردند. این کتاب نقد اصول ماتریالیسم دیالکتیک بود و این کتاب دقیق ترین نقدی که در ایران از مارکسیسم شد بود. ایشان پس از دوره ی مارکسیسم در بحث های الهیاتی ، معرفت شناختی ، فلسفه اخلاق ، حقوق و سیاست از فلسفه غرب استفاده می کردند. هدف اصلی ایشان تبیین دیدگاه اسلامی بود.

دکتر ادبی می گویند از فیلسوفان غربی شخصیتی هست که ایشان بیشتر به آن علاقه نشان داده باشند؟ و چرا؟

دکتر فنای : توجه ایشان بیشتر به فیلسوفان کلاسیک مثل دکارت، کانت و هگل بود . آن فلسفه ی غربی که به صورت آکادمیک جا افتاده است همان فلسفه ی فیلسوفان نام داری است که آخرینش هایدگر است. این فلسفه های جدید هنوز در دوره ای که آیت الله مصباح مطالعه و بررسی می کردند وارد دانشگاه نشده بود. فلسفه ی کانت به عنوان مادر این فلسفه های جدید است . فلسفه غرب در گذشته بیشتر به فلسفه اسلامی نزدیک است.

دکتر ادبی می گویند : از فلسفه ی غرب و فلسفه ی تطبیقی به وجهی از اندیشه فلسفی آیت الله مصباح یزدی می توانیم بپردازیم و آن نوآوری های فلسفی است. نوآوری های ایشان در منظر شما به چه سبکی است ؟

دکتر فنایی نظرشان را به این نحو بیان می کنند که ایشان پرسش و پاسخ های جدیدی در فلسفه اسلامی با استفاده از فلسفه غرب مطرح کردند . ایشان از فلسفه محض به فلسفه دین رسیدند . ایشان دغدغه ی تفکر دینی داشتند. فلسفه ایشان برگرفته از عقل است اما در خدمت اندیشه ی دینی قرار می گیرد.

دکتر ادبی ادامه ی بحث را با دکتر بهشتی اینگونه پی میگیرند کهآیت الله مصباح یزدی فیلسوف صدرایی است، فیلسوف سینایی است یا با نگاهی به اشراق به این دو نگاه می کند؟

دکتر بهشتی می گویند ایشان فیلسوف حکمت متعالیه است اما در عین حال با حریت فلسفی هستند.

سبقه ی بحث های فلسفی در آثار ایشان فلسفی است . در ارتباط با حوزه های اخلاقی با روش استدلالی و عقلی و برهانی پیش می روند و به اینجا می رسند که در یک حکم اخلاقی که علی الظاهر انشائی است اگر تأمل کنیم باید این را به یک حکم اِخباری ارجاع داد که تشکیل از موضوع و محمول می شود که موضوع در قضیه اخلاقی عبارت از فعل اخلاقی است و محمول عبارت از نتیجه آن فعل اخلاقی است و باید و نباید از ملاحظه و اعتبار میان فعل و نتیجه ی فعل است. ایشان در کتاب فلسفه ی اخلاق کمال حقیقی و سعادت حقیقی انسان را عبارت از قرب الی الله می دانند. فعلی که انسان را به این قرب الی الله می رساند عبادت است و ایشان به این آیه اشاره می کنند : وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (۵۶ – ذاریات) .

در ادامه می فرمایند حال در بحث عبادت چگونه باید بندگی کرد؟راه این عبادت چیست؟ عمل به احکام شرعی.

بنده معتقد هستم ایشان فیلسوف حکمت متعالیه است که قرآن و سنت در این باب سیطره دارد.

دکتر فنایی به عنوان آخرین نکته در این برنامه می گویند مهمترین مورد از سیطره فلسفی علامه مصباح یزدی شیوه تفکر فلسفی ایشان است. به دقت متون قدیم و جدید را می دیدند. در فلسفه اهل تقلید نبودند با اینکه به استادشان علامه طباطبایی عشق می ورزیدند اما در بحث فلسفی نقاد بی طرف بودند.

تهیه کننده : موژان گرجی

 

 

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=141847

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰