جمهوریت : دکتر محمد جواد ادبی کارشناس مجری برنامه که از اساتید و محققان برجسته حکمت و فلسفه هستند بحث را با دکتر عطاالله رفیعی آتانی اینگونه آغاز میکنند که متاع کفر و دین بی مشتری نیست. عده ای معتقدند علوم انسانی ، اسلامی ، یهودی ، مسیحی و بودایی ندارد علوم انسانی علوم انسانی است و شما تنها می توانید در موضع گیری علوم انسانی از منظر دینی برخی موازین را وارد کنید. مصداق های شما در آن علوم انسانی از حوزه ی دین و دین داری شما باشد . عده ای دیگر کاملا مخالف این موضوع هستند و معتقدند علوم انسانی اسلامی سپهر متفاوتی است با علوم انسانی غیر اسلامی .
مفهوم اصلی علوم انسانی اسلامی را چگونه و با چه دلایلی می توان در برابر ناقدانی که آن را قبول ندارند جا انداخت ؟
دکتر آتانی می گویند:« مأموریت علوم انسانی توصیف و تبیین و تفسیر پدیده ها و رفتارهای انسانی است و دستاورد این توصیف و تبیین در مسیر مدیریت و برنامه ریزی و تربیت فرض جامعه انسانی به کار خواهد رفت اما با این تعریف یک تجربه در جهان شکل گرفته است ، تجربه ای که در غرب بوده است یعنی در غرب جدید با این تعریف ، دانشی به وجود آمد که تلاش کرد رفتارها و پدیده های انسانی را تبیین و تفسیر کند و ابزاری برای سیاست گذاری در اجتماع و تربیت فرض جامعه انسانی است اما علوم انسانی اسلامی به چه معناست؟ من چهار معنای معقول برای اسلامی بودن علوم انسانی دارم.
۱- معنای نخست آن است که بگوییم هرگاه که موضوع علوم انسانی فرد و جامعه ی مسلمان باشد. آنگاه که رفتارها و پدیده های انسانی را درجوامع اسلامی مطالعه می کنید بگوییم این دستاورد دستاوردی اسلامی است چون فرض ما آن است که فرد و واقعیت او در جامعه اسلامی متفاوت از فرد در جامعه غربی است.
۲-نظریه پرداز یعنی کسی که دانش تولید می کند و پدیده های انسانی را در چهارچوب تئوری ها رؤیت و روایت می کند ، ذهن او به وسیله ی باورها و دانش های او چهارچوب بندی می شود بنابراین با این معنا وقتی که از علوم انسانی اسلامی صحبت می کنیم یعنی اندیشمندی مسلمان، اندیشمندی که تحت تاثیر اندیشه های دینی است و به پدیده های انسانی نگاه می کند و طبیعتا تفسیرهای او متفاوت خواهد بود.
۳-علوم انسانی اساسا علومی هستند که برای مقاصدی به وجود می آیند این مقاصد می تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد.
۴- این معنا که نسبت به ۳ تعریف قبلی معنای صحیح تر و کامل تری است آن است که بگوییم برای تبیین رفتارهای انسانی علاوه بر منبعی مثل تجربه به منبعی مثل وحی دسترسی داریم یعنی اسلام و معارف اسلامی ، آموزه ها و دانش های اسلامی می توانند به ما در تبیین پدیده های انسانی کمک کنند . معارفی در قرآن کریم ، روایاتی از معصومین و علوم اسلامی ، همه ی این معارف در توضیح بهتر علوم انسانی می توانند ما را یاری دهند.»
دکتر ادبی بحث را با دکتر غلامی این طور پیش می گیرند که عده ای می گویند امروزه علوم انسانی مدرن وجود دارد و این علوم انسانی مدرن برآمده از تجربه ی زیسته ی آدمیان در جوامع مختلف بوده و امروز مدعی این است که ما می توانیم جهان را براساس یک نظام بهتر اداره کنیم . عده ای معتقدند آن اسلام حقیقی که باید مضبوط میشد و در دوران تمدن اسلامی ظهور و بروز تام پیدا می کرد در دوره رنسانس یا بعد از آن دچار تحولات و عقب نشینی هایی شد که امروز با نگاه متفاوت به ایجاد تمدن نوین اسلامی می توان آن را بازیابی کرد و ما امروز می توانیم به علوم انسانی اسلامی جدیدی راه بدهیم.
برای دفاع از این گزاره چه بیانی می توانیم ارائه دهیم؟
دکتر غلامی توضیح می دهند که «علوم انسانی مدرن ممکن است برای جامعه مدرن مفید باشد که البته در این موضوع هم امروزه تردیدهایی به وجود آمده است اما لزوما نباید تمام جوامع انسانی براساس یک دانش مورد تبیین و توصیف قرار بگیرند. کار علوم انسانی تبیین ، توصیف و پیش بینی وقایع انسانی و اجتماعی است. از دو جهت می توان به علوم انسانی اسلامی نگاه کرد. یک وجه آنکه خود محقق که می خواهد پدیده های اجتماعی را مورد تبیین قرار دهد که معمولا او یک عینک خاصی به چشم دارد . اساسا در علوم ، بی طرفی مطلق نداریم درنتیجه این دید خاص تاثیر خود را می گذارد. از وجه دیگر آن شخص محقق برای چه جامعه ای دارد کار تبیین پدیده های اجتماعی را انجام می دهد در نتیجه رفتار محقق از این موضوع تاثیر پذیر است.
بر این اساس حق جامعه اسلامی و متفکران مسلمان آن است که صاحب یک علومی برای تبیین و توصیف و پیش بینی باشند که آن علوم با عقاید و باورها تطبیق داشته باشد. ضمن اینکه باورهای ما غیر عقلانی نیستند یعنی بین عقل و دین هیچ تعارض و تقابلی وجود ندارد و دین ما صاحب کتاب مقدسی است که از لحاظ لفظی تحریف ناپذیر است.
هنگامیکه از اسلام صحبت می کنیم نباید دیدگاه های باردار تاریخی مسیحیت را بر اسلام تحمیل کنیم . ما تقسیم بندی خاص خودمان را دارا هستیم. اساسا زمانی که از علوم انسانی اسلامی صحبت می کنیم از یک حق طبیعی مردمی می گوییم که مسلمان هستند و علاوه بر هست ها یک باید ها و نبایدهایی را در زندگی شان براساس اسلام دارند می پذیرند.»
دکتر ادبی میگوینددر ادامه صحبت ایشان می گویند:«با این وصفی که شما میفرمایید چرا امکان عملی سازی آن تا به حال جامه ی تحقق نپوشیده است؟ آیا این موضوع در نظام آموزشی ما محقق شده است؟»
دکتر غلامی اینگونه پاسخ می دهند:«هر جایی که فرصت این موضوع وجود داشته تا حدی عمل شده است. مثلا در تمدن شکوهمند قرن ۴ و ۵ هجری قمری از منظر من نوعی از این علوم انسانی اسلامی تجربه شده است یا در دوران صفویه می توان نمونه هایی از تحقق چنین دانشی را یافت.در انقلاب اسلامی این موضوع جزء آرمان ها بوده و در قانون اساسی صراحتاً آمده است اما به چند دلیل امکان تحقق اش به وجود نیامده است.
دلیل اول آنکه ما هنوز از سلطه ی غرب در حوزه فکری و فرهنگی خارج نشده ایم. غرب برای پیشبرد رویکرد گلوبالیزیشن خود اصرار دارد که ما را در اتمسفر علوم انسانی مدرن نگه دارد .
دلیل دوم آن است که ما هنوز میان اساتید و دانشمندانمان فهم درستی از ایده ی علوم دینی سراغ نداریم و عده ای به القای فهم نادرستی از علوم انسانی اسلامی به جامعه اصرار دارند.
دلیل سوم آنکه سیستم های مدیریتی ما هم چنان غرب زده است و اصلا باور ندارد که اسلام میتواند در حوزه های اجتماعی و سیاسی گره گشایی از مجموعه مسائل بنماید و فرصتی به علوم انسانی اسلامی نمی دهد که دستاوردهای خود را به آزمون و خطا بگذارد. امسال رئیس جمهور کشورمان علاقه مند به مباحث علوم انسانی اسلامی بودند و بسته ی پیشنهادی درخصوص حل مسائل اقتصادی کشور از منظر اقتصادی اسلامی را خدمت رئیس جمهور ارسال کردیم و ایشان روی این بسته دستور دادند که اجرایی شود.
سابقه ی ایده ی علوم انسانی اسلامی بیش از ۶۰ سال است. فکر می کنم عراق و پاکستان در این بحث پیش تاز بودند و بعد اندونزی و مالزی در این عرصه وارد شدند و ایرانیان متأثر از بعضی از شخصیت های عراقی و پاکستانی این موضوع را دنبال کردند و بعد از انقلاب اسلامی این بحث بسط داده شد. برای مثال در لندن ، مالزی و پاکستان بانک اسلامی وجود دارد و موفق هستند.
دکتر ادبی می گویند:«آقای دکتر در دانشگاه ها هم مقاومت در برابر علوم انسانی اسلامی وجود دارد؟»
دکتر غلامی:« مقاومت گسترده ای وجود ندارد. در همین کنگره علوم انسانی اسلامی با اساتید زیادی مواجه هستیم که بیش از ما شاید اصرار دارند که این ایده دنبال شود. اینگونه نیست که اگر این مباحث در دانشگاه ها به طور منطقی و معقول بیان شود جا باز نکند. علوم انسانی اسلامی قلمروی بسیار وسیعی دارد و همه ی علوم اسلامی را دارد و درعین حال مساوی با علوم اسلامی نیست و فراتر از آن است. ما علوم اسلامی مصطلح را به عنوان تکیه گاه و منابع علوم انسانی استفاده می کنیم اما فقه، کلام، فلسفه این ها مساوی علوم انسانی اسلامی نیستند و هرکدام در یک لایه ای کارکردهایی دارند. ما نمی گوییم فقهی که امروز در حوزه است مساوی علوم انسانی اسلامی است . ما دستگاه جدیدی را ابداع کردیم که در عین نقش آفرینی علوم اسلامی در آن مساوی با علوم انسانی نیست و نقد پذیر هم است. ما در عرصه ی علوم انسانی اسلامی با گزاره طرف هستیم نه آموزه.
من معتقد هستم که ما هنوز موقعیت استثنایی خودمان را بعد از انقلاب اسلامی درک نکردیم. ما در اوج قدرت هستیم و در اوج قدرت می خواهیم به سمت شکل دهی و تمدن نوین اسلامی حرکت کنیم . مدیریت بیتی یا هیئتی نمی تواند ما را به چنین مقاصدی برساند. اینگونه مدیریت ها برای عصر انزوای ما و به حاشیه رفتن شیعه بوده است. الان به علت قدرت و مأموریت های عظیم تاریخی که پیدا کرده ایم و تحولاتی که در جوامع رخ داده است این نوع مدیریت پاسخ گو نیست. من معتقد هستم از این مدل برای آینده نمی توانیم استفاده کنیم و باید کمی سیستمی تر و روش مند تر کارها را در حوزه دنبال کنیم و نکات قوت و ضعف و دلایل خود را برای این نوع مدیریت به طور کامل در سخنرانی که در فضای مجازی قابل دسترس است بیان کرده ام.»
دکتر ادبی گفتگو را با دکتر آتانی ادامه می دهند :«چه میزان در عرصه ی عمل این علوم انسانی اسلامی توانسته است محصولات و برون داد داشته باشد؟»
دکتر آتانی اینگونه توضیح می دهند:«علوم انسانی اسلامی این قدرها در عمل و نظر غریب نیست. کنگره ی علوم انسانی اسلامی که این دوره ششمین دوره اش برگزار شد نزدیک به ۳۰۰۰ نفر از اساتید و پژوهشگران در آن حضور دارند . من فکر نمی کنم هیچ موضوع دیگری در کشور وجود داشته باشد که این مجمع علمی را در پی آن داشته باشید. اساتید از دانشگاه های تمام کشور حضور دارند. تقریبا می شود این موضوع را به حوزه های علمیه امروز نسبت داد که کمتر فاضل حوزوی داریم که در یکی از رشته های علوم انسانی تحصیل و تحقیق نکرده باشد.
تحقیقا با عنوان همه ی رشته های علوم انسانی در حوزه علمیه قم انجمن علمی داریم.
درعرصه عمل برای مثال امروز خود شما وقتی در شبکه های رادیو و تلوزیون یک مشاور روانشناختی که دارای نگاه دینی است و از موازین دینی به جامعه مشورت می دهد را می پسندید یا مشاوری که با نگاه غربی به شما مشورت می دهد؟
در زمینه سیاسی ما درواقع یک دستگاه سیاسی برآمده از اندیشه ی علوم انسانی اسلامی داریم و در واقع جوهر مفاهیم سیاسی تغییر کرده است مثلا افراد جامعه در انتخابات شرکت می کنند و حس عبادت و انجام تکلیف دارند.
در اقتصاد در زمینه بانک داری حرف های جدی داشتیم و داریم به هرحال ممکن است درست عمل نشده باشد. اسلامیک فایننس الان فقط برای ما نیست در همه ی دنیا وجود دارد.
مفاهیمی مثل مدیریت جهادی ، مدل هایی مثل مدیریت دفاع مقدس در زمینه مدیریت وجود دارند.
در زمینه حقوق هم که حقوق غیر از فقه ما نیست.
بنابراین مجموعه ی علوم انسانی اسلامی حال در زندگی ما حضور دارد و اثر می کند و در حال حاضر یک جامعه علمی ایجاد شده است که از نظر تئوری این موازین را بررسی می کند و مفهوم سازی می کند.»
دکتر ادبی گفتگو را با دیگر میهمان خود دکتر ابطحی اینگونه پیش میگیرند:« از ابتدای آغازشدن این نهضت علوم انسانی اسلامی چه آفت هایی وجود داشت که نگذاشت این علم وسعت بیشتری پیدا کند؟»
دکتر ابطحی می گویند :«داستان تحول علوم انسانی مربوط به ایران پس از انقلاب نیست و حتی منحصر به اسلام نیست و موضوع علم دینی در ادیان دیگر نیز مطرح بوده است. برای مثال آقای پلانتینگا که از فیلسوفان تحلیلی آمریکاست که به بحث علم دینی اعتقاد دارد و در این حوزه کتاب دارد. در حوزه ی روانشناسی به گمان بنده ظرفیت اسلامی شدن آن زیاد است و ازاین ظرفیت نیز استفاده شده است و نظریه های خوبی در این حوزه وجود دارد. برای مثال نظریه روان درمانی یکپارچه ۱۵ سال پیش مبتنی بر آموزه های متون دینی در کشور ما ارائه شد . این نظریه در کتاب روان درمانی معاصر اثر ودینگ و کرسینی به نام یک ایرانی ثبت شده است یعنی این موضوع مورد توجه غربی ها قرار گرفته است و در عرصه ی عمل نیز اجرا شده و نتایج خوبی داشته است.در سازمان زندان های قم سال ها این الگو پیاده شد و موفقیت های خوبی نیز داشت.
یک تئوری به نام tcA در روانشناسی وجود دارد که این تئوری را آقای استیون هیز مطرح کرده اند. یکی از اساتید روانشناسی کشور ما رساله دکتری خود را زیرنظر ایشان دنبال می کردند براساس آموزه های دینی یک نظریه ای را ارائه دادند که در عمل نشان گر این بوده که اثرگذاری این الگو بیشتر از تئوری tcA بوده است و خود استیون هیز این موضوع را پذیرفته است.
به نظر من ابتدا باید داشته های علوم انسانی اسلامی را بیان کرد سپس از مخالفان خواست تا دیدگاه و علت مخالفت خود را با علوم انسانی اسلامی بیان کنند.
نکته بعد درباره آسیب هایی که در این مدت با آنها مواجه بودیم آن است که تشکیل علوم انسانی جدید در غرب یک داستان طولانی داشته است یعنی آن زمان که علوم انسانی ما شامل تقسیم بندی ارسطویی بود باید تبدیل به روانشناسی ، جامعه شناسی و تعلیم و تربیت جدید شود که بازه زمانی ۴۰۰ ساله را طی کرده است و عملا در قرن بیستم علوم انسانی به شکل امروزی خودش شکل می گیرد . کل عمر این ایده علوم انسانی اسلامی حدود ۵۰ یا ۶۰ سال است و بخش جدی تر شدن این موضوع در کشور ما عمر ۲۰ ساله دارد پس این نسبت زمانی بسیار اندک است با بازه زمانی که در غرب اتفاق افتاده است و با آسیب ها و علت هایی که دکتر غلامی درباره امکان تحقق کامل علوم انسانی اسلامی بیان کردند موافق هستم و منتقدان می گویند نتیجه این همه بودجه ای که به شما اختصاص پیدا کرد چه شد؟ که برای بررسی این موضوع باید دید چه مقدار از کل بودجه اختصاصی به علوم و پژوهش به علوم انسانی اسلامی تخصیص یافته است.
نکته دیگر آنکه درحال حاضر تعداد زیادی مراکز آموزشی، پژوهشی، سیاست گذاری و… در زمینه ی علوم انسانی اسلامی شکل گرفتند پس باید عملکردهای این مراکز به صورت دقیق بررسی شود.»
دکتر ادبی ااین پرسش را با دکتر آتانی مطرح کی کنند که چه نقدی به علوم انسانی اکنون وارد است که ما بتوانیم علوم انسانی اسلامی را بدیل آن یا در مسیرهای تصحیح کننده او بدانیم؟
دکتر آتانی می گویند :« ما می توانیم از علوم انسانی موجود با همه ی ظرفیت های فوق العاده ای که دارد درس های زیادی بیاموزیم. اگر علوم انسانی به معنای امروزین آن در غرب به وجود نیامده بود ما امروز از چیزی به نام علوم انسانی اسلامی سخن نمی گفتیم. علوم انسانی اسلامی از دل علوم انسانی ترجمه شده از غرب دارد عبور می کند. با این وجود نقدهایی نیز به علوم انسانی اسلامی وارد است که این فضا در علوم انسانی در غرب نیزوجود دارد. من علوم انسانی اسلامی را کمک به رشد و توسعه علوم انسانی می دانم.علوم انسانی موجود موضوعش انسان غربی بوده است پس با هر میزان که آن انسان را به لحاظ فلسفی،اخلاقی و همه ی ابعاد زندگی قبول داشته باشیم باید این تئوری ها را قبول کنیم.
شما هر کدام از دانش ها را باید کالبدشکافی کنید مثلا در زمینه روانشناسی که پیش فرض اش یک انسان بیش از حد حیوان انگاشته شده است موضوع آن است که بسیار ادبیاتش به زیست شناسی نزدیک می شود آیا این واقعیت انسانی را دارد توضیح می دهد؟!
بسیاری از معارف متعالی که در دستگاه معرفت شناسی ما وجود دارد ، دیده نمی شوند.
علوم انسانی کنونی واقعیت تمام عیار انسان را نشان نمی دهد چون انسان را تنزل داده است.
علوم انسانی اسلامی تلاش می کند واقعیت انسان را نشان دهد که یک سطح اش واقعیت انسان اسلامی است.»
دکتر ادبی با دکتر ابطحی این پرسش را مطرح می سازند که آیا علوم انسانی در سطح جهان واقعیت انسان را نشان نمی دهند؟
دکتر ابطحی می گویند :« علوم انسانی در سطح جهان درباره واقعیت انسان می گویند اما نکته قابل بحث آن است که آیا تمام ابعاد انسانی را می توانند تحلیل کنند؟
علوم انسانی اثباتی انسان را به عنوان شئ یا در نهایت به منزله ی یک ارگانیزم پیچیده قلمداد می کند به همین دلیل رفتاری را که روی موش تحلیل می کند حکم اش را به انسان سرایت می دهد. علوم انسانی تفسیری معتقد است این نوع نگاه شئ گونه به انسان یک بخش عمده ای از ماهیت انسانی را دور می ریزد که آن بحث معنادار بودن رفتار انسان است. علوم انسانی تفسیری این بُعد انسان را وارد بحث می کند و یک مکتب جدید می شود.
یک جریانی در غرب شکل میگیرد که می گوید این دو نوع تحلیل تفسیری و اثباتی از انسان یک وجه دیگری از انسان را نادیده می گیرد و آن وجه اخلاقی و انتقادی او است.
این سه جریان عمده در غرب وجود دارد . حال یک جریان جدیدی می گوید که انسان یک بُعد دیگری هم دارد. «النفسُ فی وحدتها کل القوی» آن مبنایی بود که آقای دکتر جلالی تهرانی در تئوری روان درمانی یکپارچه شان مبنا قرار دادند.
چرا ما دیدگاه انسان شناسی که مبتنی بر فلسفه خودمان است مانند موضوع فطرت را بیان نکنیم؟حتی موضوع فطرت در غرب نیز بیان شده است.»
دکتر ادبی از دکتر ابطحی می خواهند که چند موضوع نظیر فطرت را در حوزه علوم انسانی اسلامی مطرح نمایند.
ایشان می گویند :« یک مورد دیگر نوع نگاه ما به ارزش ها است. در غرب این موضوع مطرح است که ارزش ها از کجا می آیند آیا ریشه ای در واقعیت دارند؟
نگاه فلسفی ما آن است که ریشه در واقعیت دارد. جریان های عمده در غرب معتقدند که ارزش ها قراردادی هستند. ما معتقد هستیم ارزش ها باید ریشه در هستی شناسی داشته باشند. این نوع نگاه تاثیراتش را در علوم انسانی می گذارد.
برخی از این اعتقاداتی که ما داریم فیلسوفان غربی نیز دارند. آقای رام روی باسکار که نظریه رئالیسم انتقادی را مطرح کردند ایشان از نظریه مبتنی بودن ارزش ها بر هستی شناسی دفاع می کند.»
دکتر ادبی با دکتر آتانی این سوال را مطرح می کنند که آیا معقولاتی غیر از فطرت را می توانیم در این زمینه وارد کنیم؟
دکتر آتانی می گویند : « ازمنظر آموزه های فلسفی برای ساختن بنیادهای علوم انسانی می توانیم کمک بگیریم و من به مواردی در این باره اشاره می کنم:
مهمترین حرف فلسفه صدرایی که جهان ماده در حال تحول جوهری است و انسان به عنوان بخشی از این جهان دارای این ویژگی است را در نظر بگیرید. به نظر من اثرگذارترین حرفی است که می تواند رویکرد علوم انسانی را متفاوت کند از این جهت که اگر انسان ها در حال تحول جوهرین و ذاتی هستند وظیفه علوم انسانی آن است که عوامل و آثار این تحول را توضیح دهد.
حوزه دیگر آنکه ما معتقد هستیم عالِم با علم متحد می شود که انسان چیزی جز علم نیست یعنی منشأ رفتارهای انسان علم است بنابراین ما باید رفتارهای انسان را مرتبط با سطوح های مختلفی از دانش که بهره مند است بررسی کنیم.
حوزه سوم اینکه «النفسُ فی وحدتها کل القوی» یعنی انسان با تمام هویت اش درحال شکل دادن رفتارها است. همه ی این حرف ها می گوید تغییرات در انسان مهم تر از ثبات هاست و انسان ها بیش از آنکه مثل هم باشند با هم متفاوت هستند و تفاوت ها مهم تر از شباهت ها است.
حتی مفهومی مثل تشکیک که در فلسفه ما موضوع مهمی است بر انسان هم حاکم است و من فکر میکنم این موضوع چقدر برای مدارای اجتماعی مناسب است. این مبنا می تواند کمک کند که جامعه نه مأیوس باشد و نه مغرور.»
دکتر ابطحی به عنوان نکته پایانی این موضوع را مطرح می کنند که ما علاوه بر مشکلات بیرونی به آسیب شناسی درون گفتمانی علوم انسانی اسلامی باید بپردازیم و توجه داشته باشیم که ما اگر به خوبی از ایده ی خودمان دفاع کنیم غربی ها حرف ما را می شنوند.