جمهوریت : دکتر ادبی از پژوهشگران و اساتید برتر و فعال حوزه فلسفه کشور در ابتدای برنامه نکوداشت مقام شیخ عبدالکریم حائری یزدی از استاد قاسم تبریزی خواستند که ایشان به واکاوی ریشه ی حوزه ی علمیه در دوران مشروطه بپردازند.
استاد تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر می گویند : حوزه ی علمیه مرکز قدرت و نشر معارف اسلامی بود و همواره در برابر استبداد ایستادگی می کرد و در راه رشد و تعالی جامعه اسلامی تلاش می نمود. در عصر مشروطه حوزه ی علمیه نجف و کربلا قوی بود و در ایران حوزه ی علمیه قم وجود داشت که خیلی قوی نبود اما حوزه ی علمیه تهران و اصفهان قوی بودند . در انقلاب مشروطه نقش مراجع ثلاثه مرحوم آخوند خراسانی ، مرحوم سید محمد کاظم یزدی و میرزا عبدالله مازندرانی در نجف و شیخ فضل الله نوری ، سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در تهران به عنوان رهبران مشروطه بودند.
روند حرکت انقلاب مشروطه در مرحله اول که منجر به قبول مظفرالدین شاه شد ، دست خطی برای حاکمیت مشروطیت صادرشد . تا این مرحله یک وحدت نظر کامل بین علماء و جامعه است اما بعد از مشروطه ظهور جریان غرب گرایانه یا فراماسونری سعی کردند تا مشروطه را از مسیر خودش خارج کنند.
در آن زمان به لحاظ قدرت حوزه های علمیه اول نجف ، دوم حوزه ی علمیه تهران ، سوم حوزه ی علمیه اصفهان و چهارم حوزه ی علمیه قم بود. آن زمان شیخ فضل الله نوری مجتهد طراز اول حوزه ی علمیه تهران بودند.
دکتر ادبی این پرسش را مطرح کردند : چه میشود که این انتقال از حوزه ی علمیه نجف به قم می آید؟
استاد تبریزی پاسخ می دهند : پس از مشروطه تلاش جریانات در جهت تضعیف حرکت روحانیت و حرکت اسلامی بود. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری از مجتهدین و مدرسین برتر نجف ، کربلا و سامراء بودند و فقه و اصول را تدریس می کردند . مرحوم میرزا محسن عراقی از علماء بزرگ اراک که حوزه ی علمیه داشتند از ایشان دعوت می کنند که به حوزه علمیه اراک بروند و آنجا را مدیریت کنند .ایشان می پذیرند و برای مدتی در آنجا می مانند و سپس به سامراء برمی گردند . پس از فوت میرزا محسن عراقی ، پسر ایشان دوباره از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری درخواست می کنند که به اراک بیایند ، ایشان به شرط استقلال می آیند و حدود ۸ سال این حوزه را مدیریت می کنند و در این دوره طلاب زیادی چون آقا میرزا جواد ملکی تبریزی راهی اراک می شوند. در این زمان حوزه های علمیه قم تضعیف شده بود . آیت الله فیض ، آیت الله بافقی و آیت الله میرزامحمد ارباب از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری دعوت می کنند که به قم بروند . ایشان در سفر مشهد چند روزی در قم می مانند و حوزه را ارزیابی می کنند . ایشان در سال ۱۳۰۱ به حوزه علمیه قم می آیند و استقبال زیادی از ایشان می شود و بسیاری از شاگردان ایشان مثل امام خمینی (ره) ، آیت الله گلپایگانی از اراک به قم می آیند و مدرسه فیضیه قم اینگونه احیا می شود.
دکتر ادبی گفتگورا با حجت الاسلام و المسلمین باقری فر مدیر مسئول فصلنامه حیات معنوی اینگونه پی میگیردند که آیت الله حائری یزدی در چه شئوناتی ساختار و وجه معینی از نگاه خاص خودشان را که پیش تر در حوزه علمیه نجف و اراک بوده حالا در حوزه علمیه قم ایجاد می کنند؟
حجت الاسلام باقری فر میگویند پیشینه قم و محدثینی که در آنجا از صدر اسلام و در زمان حیات معصومین علیهم السلام مطرح بودند پیشینه بسیار متنابهی بود و حضور حضرت معصومه (س) تقدسی به این شهر داده بود . این جایگاه اقتضا می کرد که پایگاه ایرانی روحانیت در قم شکل بگیرد البته مشهد هم این وجه را داشت و حضور و فعالیت روحانیون را به خود دید. قم با توجه به تحولاتی که در قرن گذشته در جهان اسلام پیش آمده این دغدغه را افزایش داد که ایران از یک پایگاه نیرومند فراگیری دانش معنوی و حوزوی را دارا باشد. آیت الله حائری یزدی به دنبال این بودند که در این بحران هایی که ایران را فرا گرفته بود به نوعی عمل کنند که هم تمامیت ارضی ایران و هویت شیعی ایران محفوظ باشد و هم استقلال علما و حوزه های علمیه از نظام سیاسی محفوظ باشد هم در عین حال حوزه های علمیه در مقابله ی مستقیم با حکومت نباشند از این نظر هم از مبانی فقهی که ایشان داشتند و هم از نظر تاثیر سیاسی و عقلانیتی که از آن برخوردار بودند در پی این بودند که یک پایگاه مستحکم فراگیر دانش فقهی را در قم برقرار کنند که بتواند یک نقش اثرگذار بر حکومت داشته باشد و درعین حال حوزه و روحانیت را از تحولات در حکومت حفظ کند که حوزه تابعی از سیاست های حاکم نباشد بنابراین با این رویکرد و با استفاده از پشتوانه قوی فقاهتی که داشتند توانستند یک مرکزیت به قم بدهند.
دکتر ادبی میگویند موضوع حاکمیت رضا شاه اینجا بسیار مهم است یک روند ضد دین از منظر حاکمیت داریم، از دکتر ارانی که روشن فکری مارکسیستی را رهبری میکند تا تقی زاده و فروغی که روشن فکری غرب گرا را پی می گیرند هجوم وسیعی هم به مبانی دینی صورت می گیرد. شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اراک به قم آمده است ، به نجف نرفته است و مرجعیت آنجا را نپذیرفته و میخواهد یک ساختار جدی تری را در ایران پی ریزی کند این تناقض درواقع به نفع حوزه ی علمیه است در زمان رضا شاه یا به ضرر آن؟
استاد تبریزی می گویند یک رویارویی بین اسلام و غرب زدگان است. از طرفی انگلیس بعد از شکست قرارداد تنباکو و تشکیلات فرامانوسری و شکست قرارداد ۱۹۱۹ توسط شهید مدرس به دنبال یک حاکمیت استبدادی مطیع خود بود که سیاست خودش را در ایران حاکم کند و از طرفی اسلام را به عنوان قدرت از جامعه حذف کند. کودتای سوم اسفند توسط آیرونساید و اسمیت با مدیریت پنهان اردشیر جی صورت می گیرد . آنها دو کاندیدا برای حاکمیت دارند. یک روشن فکر روزنامه نگار با عنوان سید ضیاء الدین طباطبایی و یک نظامی خشنی که فاقد دانش و علم بود و از ۱۶ سالگی در قزاقخانه تربیت شده بود به نام رضا خان اما او گمنام بود و این ها احساس کردند موفقیت در یک حاکمیت نظامی است.
دکتر ادبی در ادامه این پرسش را مطرح می کنند که رضا شاه وقتی به قدرت می رسد چه ساختار هجمه آمیزی را برای مقابله با حوزه علمیه ایجاد می کند ؟
استاد تبریزی اینگونه پاسخ می دهند که ساختار خود رضا خان نیست بلکه آن جریان وابسته به انگلیس که حدودا ۲۸ نفر هستند مثل حکیم الملک ، ولی الله نصر ، محمد علی فروغی و تقی زاده که این ها نظریه پرداز و مجری هستند خصوصا تقی زاده زمانیکه در آلمان روزنامه کاوه را منتشر می کرد دو شعار برای ایران مطرح کرد که آن نظر انگلیس ها بود و در دوره رضاشاه عمل شد که ۱- تجددگرایی ۲- باستان گرایی . در باستان گرایی یعنی هویت ما شاهنشاهی و هخامنشی است یعنی قبل از اسلام است و تجدد گرایی یعنی ما از موی سر تا ناخن پا ظاهرا و باطنا باید غربی شویم اگر بخواهیم موفق شویم. این شعار با کودتا آمد که عملی شود . مشابه این موضوع را انگلیس ها در ترکیه بعد از سقوط امپراطوری عثمانی توسط آتاترک انجام دادند اما در ایران روحانیت ، مرجعیت و مردم مقابله کردند و عده زیادی از رهبران مشروطه هنوز هستند گرچه برخی مأیوس یا جذب انگلیس شدند اما عده ی زیادی هنوز آماده مقابله هستند.
دکتر ادبی گفتگو را با حجت الاسلام باقری فر اینطور ادامه میدهند که در این ساختار، کشاکش میان تجدد گرایی و باستان گرایی و جریان مشروطه خواهی نقش آیت الله حائری یزدی چیست ودر این میانه این عملگرایی چگونه پیش می رود؟
ایشان می گویند در این کشاکش های موجود بین جامعه دینی و عناصر غرب گرا و جریانی که نظام سیاسی را می خواست برعهده داشته باشد ایشان لنگرگاهی به حساب می آیند که باید یک بالانس ایجاد کنند که بتوانند از اصالت دین و دین داری حفاظت کنند. از این جهت باید با عقلانیت و درایت تمام البته با پشتوانه فقهی به نوعی عمل کنند که حوزه علمیه و روحانیت درگیر مسائل جاری سیاسی نشود و دچار تلاطم نشود. این بود که ایشان توانستند یک بنیانی از حوزه علمیه قم بسازند که هم قدرت ها از او حساب ببرند و هم امکان نفوذ جریان های غیر دینی را در حوزه ها سلب کنند. همین مسیر بود که بعدا با مراجع ثلاثه پس از آیت الله حائری یزدی و بعد از آن توسط آیت الله بروجردی پی گرفته شد.
دکتر ادبی می گویند آیا شما در جریان سازماندهی حوزه علمیه قم توسط آیت الله حائری یزدی یک نوع نگاه بدیع ساختارگرایانه به حوزه علمیه را می بینید؟
حجت الاسلام باقری فر می گویند روحانیت اساسا بر پایه آیه نَفر و مسئولیتی که قرآن بر دوش علماء دین قرار داده است همواره مهم ترین وظیفه آنان فهم و درک صحیح از دین و تطبیق آموزه های دینی بر نیازهای زمان ، پاسخگویی به نیازهای مومنان و دفاع از آموزه های دین در برابر هجوم بیگانگان و تحریف کنندگان و جریان های گزافه گو بوده است. این رسالت اصلی است اما اینکه در برهه های مختلف زمانی متناسب با شرایط حاکم ، حوزه علمیه چه موضع مشخصی داشته باشد این به میزان زیادی وابسته به آن مرجعیت اعلایی بوده است که در حوزه حرف اول را می زده ، طبیعتا مرجعی مثل آیت الله حائری یزدی و آیت الله بروجردی با بعضی مراجع دیگر که پس از آن ما شاهدشان بودیم موضع یکسانی در مواجهه با این مسئله نداشتند.
دکتر ادبی این سوال را با استاد تبریزی مطرح میکنند که آیا روش بدیع در مواجهه آیت الله حائری یزدی با رضا خان و ساختارمندی حوزه علمیه و جریان های حاکم وجود دارد؟
استاد تبریزی پاسخ می دهند که آیت الله حائری یزدی زمان شناس ، دشمن شناس و دارای برنامه بود. او به درستی انگلیس را در مبارزه با اسلام درک کرده بود و تشکیلاتی که در ورای حکومت مدیریت می کرد و جریان خود رضاخان که مامور ازبین بردن اسلام بود را به خوبی درک کرد که این در صحبت های خصوصی ایشان وجود دارد که به این شرح است:
صدر الاشراف می نویسد آیت الله حائری یزدی از حوزه های وقت به طوری گریه کرد که مثل باران اشک می بارید و گفت انگلیس ها حلقوم اسلام و مسلمین را گرفته اند تا آن را خفه نکنند دست بردار نیستند .
مورد دیگر آنکه در ایام نوروز خانواده رضاخان به قم می روند . رعایت حجاب نمی کنند. آیت الله شیخ محمد تقی بافقی که از علماء برجسته قم و مسئول امور مالی آیت الله حائری بود اعتراض می کند و می گوید اگر مسلمان هستید حجاب داشته باشید اگر کافر هستید چرا به حرم حضرت معصومه (س) آمدید؟! آنها بلافاصله به منزل تولیت می روند و به رضا خان تلگراف می زنند که چنین چیزی صورت گرفته است . رضا خان با یک تیپ از نظامی ها به طرف قم حرکت می کند .نظامی ها را در ۱۵ کیلومتری قم مستقر می کند و خودش مستقیم داخل حرم میرود و می گوید این شیخی که تعرض کرد کیست؟ ایشان را نشان می دهند و رضا خان با چوب و لگد آیت الله بافقی را می زند . یک سری از طلاب مثل آیت الله طالقانی به مدرسه فیضیه می روند که طلاب را جمع کنند که بیایند و دربرابر رضا خان بایستند . به هر روی به دستور رضا خان آیت الله بافقی را به زندان می برند. به محض اینکه این اتفاق می افتد آیت الله حائری یزدی میدانند که رضاخان این را مقدمه ی حمله به حوزه قرار می دهد به همین علت ایشان یک بیانیه یک سطر و نیم می نویسند که دفاع از قضیه ی شیخ بافقی شرعا و عرفا حرام است. همه می دانستند که آقای حائری دربرابر رضا خان دارند به نوعی تقیه انجام میدهند.
باردیگر در قضیه آیت الله آقا نجفی اصفهانی که در قضیه متحد الشکل کردن لباس اعتراض کردند و به قم آمدند و حدود ۷۰۰ نفر از علماء را دعوت کردند که علیه رضا خان کار کنند ، آیت الله حائری نه مخالفت کردند و نه موافقت کردند اما دستور دادند از علمایی که آمده بودند پذیرایی کنند.
دکتر ادبی می گویند : برخی این نوع از عملکرد های آیت الله حائری را در منشی که آن منش انقلابی باشد تحلیل نمی کنند و اشکال می گیرند شما مقداری در این باب توضیح بفرمایید.
حجت الاسلام باقری فر میگویند ما گاهی حوادث را زودگذر و در مقطع زمانی می بینیم و عکس العمل ها را متناسب با آن ارزیابی می کنیم و یک زمان در بلندای تاریخ این ها را مورد بررسی قرار می دهیم. جریان هایی شبیه آنچه استاد تبریزی به آنها اشاره کردند جریان های هیجانی و پر شوری بودند که بدون اینکه بتوانند افق آینده را ببینند و براساس آنچه که پس از این اتفاق خواهد افتاد برنامه بریزند و اقدام کنند یک شورشی را به پا می کردند ولی جریان هایی مثل تدبیر و عقلانیت آیت الله حائری یزدی که مشابه آن را در آیت الله بروجردی می بینیم اصلا نمی خواستند مقطع حاضر را ببینند دنبال این بودند که یک بنیان مرصوص ایجاد کنند که در حوادث روزگار این بنیان فرونپاشد از این نظر بود که موضع آنها گاهی خوشایند مواضع تندرو و افراطی نبود. انقلاب و حرکت های تند یک ارزش اصیل و ثابت برای همه ی زمان ها و مکان ها نیست. آنکه ارزش اصیل است عقلانیت و درایت و بلند نظری و آینده نگری است. آن وقت گاهی این آینده نگری ممکن است مقتضی انقلاب باشد اگر شرایط ایجاب کند و در بسیاری از موارد مستلزم آن است که دندان روی جگر گذاشته شود ، تحمل شود برای آنکه آن آینده محفوظ باشد. اگربخواهیم تشبیه تاریخی داشته باشیم آنچه که در صدراسلام اتفاق افتاد و رفتاری که حضرت امیر (ع) از خودشان بروز دادند و به صراحت در نهج البلاغه بیان کردند که به رغم اینکه حق من قطع شده و به رغم اینکه من خودم را لایق و شایسته این جایگاه می دانم نه آن کسانی که غاصبانه اینجا را تصرف کردند اما تا وقتی که مشکلات متوجه من است من برای دفاع از تمامیت دین ، انسجام مسلمین ، وحدت جامعه اسلامی از حق خودم می گذرم و تن به پیشنهاداتی که ابوسفیان با ایشان مطرح کردند ندادند. در تاریخ این امر بیان شده که البته من با آن موافق نیستم که حضرت زهرا (س) به نوعی گلایه از حضرت امیر(ع) کردند که چرا یک حرکت تندی از خودشان دربرابر مخالفین نشان نمی دهند و آنچه که از پاسخ حضرت امیر (ع) به ایشان ثبت شده است آن است که فاطمه جان اگر می خواهی این شهادت به رسالت پیامبر و وحدانیت خدا باقی بماند باید صبر کنی. بنابراین مهم این است که ما افق دیدمان را در چه مقطعی ببندیم کوتاه مدت ، میان مدت و یا بلند مدت.
دکتر ادبی می گویند موضوع عملکرد متفاوت آیت الله حائری یزدی در عدم دفاع از شیخ محمد تقی بافقی و یک نگاه دوراندیشانه موجب شد که برخی تحلیل کنند که ایشان علاقه مند به جدایی دین از سیاست بود مقداری شما در این باره بحث بفرمایید
استاد تبریزی اینگونه پاسخ می دهند که دین و سیاست قابل انفکاک نیست . شیخ محمود شلتوت استاد دانشگاه الازهر یک جمله دارد: دین و سیاست مثل بدن و سر می مانند هرکدام را جدا کنید نابودی انسان است. آقای حائری با توجه به شاخت اهداف دشمن و شناخت رضا خان و سیاست جریان غرب گرا برای حفظ حوزه و تربیت طلاب و آینده ی جامعه اسلامی ما آن روش را پیش گرفتند. روش ایشان نفی روش آقای بافقی نیست . اولا هر مجتهدی بر مبنای مبانی فقهی خودش عمل می کند . دوما حرکت ایشان دلیل نفی دیگری نیست. در کتاب علماء و رضا شاه جمله ای از شاگردان آیت الله حائری یزدی آمده که ایشان از تبعید شیخ محمد تقی بافقی دلش مجروح بود ولی مجبور به تقیه بود . اگر پشتیبانی می کرد نه بافقی آزاد می شد و نه جبران اهانت به او صورت می گرفت و نه حوزه می ماند و نه آستان قم و نه شخصیت آیت الله حائری یزدی.
نمونه دیگر وقتی انگلیس ها مراجع تقلید شیعه را از نجف به قم تبعید کردند. آیت الله حائری درس خود را تعطیل کردند و می گویند که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله میرزا محمد حسین غروی نائینی درس بدهند . تا مدتی که این ها بودند هم جای نمازشان را به آنها دادند و هم ازآنها پذیرایی و پشتیبانی کردند.
در قضیه کشف حجاب هم ایشان یک تلگرافی به رضا شاه می نویسند که این مخالف مبانی تشیع است هم به نفع اعلی حضرت نیست و هم به نفع مملکت ، شما از این مورد صرف نظر کنید. در آن دوره محمد علی فروغی نخست وزیر یک نامه مفصل اهانت آمیز به آیت الله حائری یزدی نوشت که چطور جرئت کردی چنین نامه ای به اعلی حضرت بنویسی و چطور تحت تاثیر عوام قرار گرفته ای . رضا خان با دوتن از نظامیان به منزل آیت الله حائری یزدی می رود ایشان مشغول درس و گفتگو با عده ای بودند. رضا خان در چارچوب در می ایستد و می گوید : نه تو امام حسینی و نه من یزید. باردیگر از این پیام ها دادی می فرستمت آنجا که عرب نی انداخت.
و این را می گوید و برمی گردد.
در موقعیت دیگر وقتی آیت الله سید ابوالحسن انگجی و آیت الله میرزا صادق مجتهد تبریزی را رضا خان از تبریز تبعید می کند و به قم می آیند ، آیت الله حائری از هردو پذیرایی می کند و همان موقع یک بحث فقهی با آیت الله سید ابوالحسن انگجی شروع می کند و می بیند که ایشان مسلط است و به ایشان می گویند که به استفتائات پاسخ دهند.
این موارد را عرض کردم تا بگویم دین از سیاست جدا نیست و به این معنا نیست که کسی که مبارزه کرد معنای عقل نداشته است . بهترین عقلانیت را مدرس در پایگاه نماینده مجلس دربرابر رضا خان انجام داد. بهترین روش امر به معروف را آیت الله بافقی انجام داد ولی وظیفه او این بود و وظیفه آیت الله حائری در رأس مرجعیت و مدیریت حوزه به آن نحوی است که بیان شد.
در زمان آیت الله بروجردی ایشان نیز همان روش آیت الله حائری یزدی را ادامه می دهند . در زمان ایشان کمونیست ها ، صهیونیست ها ، حاکمیت ، اشغال ایران به دست آمریکایی ها همه در جریان هستند و ایشان نیز به همان نحو آیت الله حائری یزدی عمل می کنند.
نسل جوان این اقدامات را نباید اختلاف مبانی ببیند . آن تکلیف افراد را باید ببیند.
درادامه محمد حسین فروغی از پژوهشگران و محققین روش و منش رفتاری حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از طریق تماس تلفنی به گفتگو پیوستند. دکتر ادبی این پرسش را با ایشان مطرح کردند چه می شود که آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی به چنین مرحله می رسد؟
ایشان میگویند دو نکته درباره زندگی ایشان و تاسیس حوزه وجود دارد. از تاریخ ۲ فروردین ۱۳۰۱ که حاج شیخ عبدالکریم وارد قم می شوند و تا ۹ بهمن ۱۳۱۵ که ایشان مرحوم می شوند در این بازه دو اتفاق بسیار مهم باید مورد توجه قرار گیرد. یک موضوع رواداری است . ایشان وقتی به قم می آیند ، سابقه حوزه قم بسیار قدیم است. آن چیزی که می تواند حوزه را نگه دارد مسئله رواداری روحانیون است. وقتی تاریخ تاسیس حوزه را نگاه می کنید از وقتی که ایشان وارد قم می شوند تقریبا همه ی علماء درجه اول قم نسبت به ایشان کرنش می کنند.
اولین دیداری که علماء با حاج شیخ عبدالکریم حائری که در منزل آقای حکمی دارند وقتی جلسه تمام می شود و از آنجا بیرون می آیند نقل آن است که داخل کوچه حاج میرزا محمد ارباب به حاج ابوالقاسم کبیر می گویند من احساس کردم این آدم افقش از ما بالاتر است . برویم خواهش کنیم که ایشان در قم بمانند و این درخواست را با حاج شیخ مطرح می کنند.
نوع احترام و تکریمی که به ایشان می کردند آن بود که آن زمان لفظ آیت الله مرسوم نبوده و اولین بار این لفظ را برای حاج شیخ عبدالکریم استفاده می کنند.
در مورد تدریس آقای سعید اشراقی ( مرحوم ارباب پدر اشراقی ها می شود) نقل می کنند که برادر من گفت بعد از آنکه حاج شیخ عبدالکریم آمد ، یک روز صبح که ما درس مرحوم ارباب بودیم ، ایشان به من گفتند ما یک عمری در بحث اصول مسئله اهم و مهم را مطرح کردیم و امروز اگر بخواهیم به آن عمل کنیم درس ما مهم است و درس حاج شیخ اهم است ، بروید در درس حاج شیخ شرکت کنید.
تمام رقابت ها در این گونه افراد کنار می رود و آنچه می ماند اخلاص است و آن چیزی که توانست تیغ برنده استبداد رضا خان را کُند کند ، روحیه رواداری حاج شیخ می باشد.
نکته دوم آنکه این رواداری به معنای انفعال نیست. وقتی به تاریخ مراجعه می کنید می بینید حاج شیخ خیلی منفعل نیست و درعین رواداری فعال است.
دکتر ادبی از حجت الاسلام علی باقری فر می خواهند که درباب اخلاق صنفی روحانیت و نگاه خاصی که آیت الله حائری یزدی به اخلاق حرفه ای روحانیت ، دارند بحث کنند.
ایشان می گویند از نکات برجسته در شخصیت ایشان توجه به همین مسئله است. آنچه که ما معمولا درباب اخلاق از آن سخن می گوییم همان فضیلت ها ورذیلت های شخصی است که مطرح است و هر عالِم دین باید به آنها توجه داشته باشد . آنچه که امثال مرحوم آقای حائری دنبال کردند زنده کردن اخلاق صنفی است که تعبیر به اخلاق حرفه ای می شود . اخلاق صنفی روحانیت چیزی فراتر از اخلاق شخصی و حتی فراتر از اخلاق شغلی است. به تعبیری یک منشور چند وجهی است که هم مناسبات علماء را با خدای خودشان ، مناسبات علماء را با یکدیگر ، مناسبات علماء را با مردم ، مناسبات علماء را با رقبای آنها و حوزه های علمیه رقیب و دگر اندیش و بالاتر از این ، مناسبات حوزه های علمیه و روحانیت با حاکمیت و نظام های سیاسی و مجموعه عناصر تاثیرگذار بر حوزه و عناصری که محیط حوزه را تشکیل می دهند ، مورد توجه قرار می دهد حتی نوع تعامل با دشمنان و مخالفان هم اینجا در این نظام اخلاقی معنا و مفهوم پیدا می کند.
دکتر ادبی این سوال را مطرح می کنند که میراث حوزه علمیه آیت الله حائری یزدی و اکنون حوزه علمیه چیست؟
استاد تبریزی می گویند با حرکتی که شیخ عبدالکریم حائری در آن وضعیت حساس زیر چکمه رضا خان و توطئه انگلیس انجام دادند توانستند اولا علماء را از شهرهای مختلف به عنوان مدرس دعوت کنند مثل آیت الله آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی که آمدند و فلسفه و عرفان تدریس کردند . البته ایشان(آیت الله مدرس) در تهران علیه رضاخان قیام کردند . ۱۱ ماه در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند که رضا خان را از کار برکنار کنند و از علماء بلاد هم دعوت کردند اما شهربانی آقایون را تهدید کرد و ایشان از تهران به قم رفتند و بعضا ایشان هر روز هشت درس در قم داشتند.
دوما ارتقای حوزه علمیه قم در سطح حوزه علمیه نجف و سامراء و موضوع دیگر تربیت طلابی که در دوران ایشان تربیت شدند مثل حضرت امام (ره) ، آیت الله اراکی ، آیت الله سید محمد تقی خوانساری برخی از این بزرگواران تا حد مرجعیت پیشرفت کردند و برخی دیگر که در کنار آیت الله حائری بودند مثل آیت الله حجت ، آیت الله سید صدر الدین صدر و آیت الله خوانساری مدیریت را به عهده گرفتند.
دردوره محمدرضا شاه با ورود آیت الله بروجردی استمرار حرکت آقای حائری تا سال ۱۳۴۰ادامه داشت. ایشان هم توانستند مدرسان بزرگ را در حوزه جمع کنند و تربیت طلابی چون آیت الله مکارم و آیت الله حسین نوری و … و موضوع دیگر گسترش حوزه های علمیه در استان ها و شهرستان ها بود. در دوره ای که حضرت امام (ره) در برابر طرح امریکایی ها قیام کردند آن زمان هم خود امام (ره) شاگردانی را تربیت کردند و هم میراث آیت حائری یزدی و آیت الله بروجردی به ایشان رسید و امام (ره) در پاسخ به افرادی که به ایشان می گفتند به شیوه آیت الله حائری یزدی عمل کنید می فرمودند اگر آیت الله حائری یزدی الان بودند به همین نحو عمل می کردند.
در دوره حضرت امام (ره) علاوه بر رشد فقه و اصول و فلسفه و عرفان یک رشد سیاسی و ارتقاء سیاسی در حوزه و در جامعه روحانیت ما به وجود آمد که این مقدمه پیروزی انقلاب اسلامی شد که با پیروزی انقلاب نیروهای برجسته ای ما داریم که این را میراث ۱۰۰ ساله می دانیم و این موضوع بعد از پیروزی انقلاب استمرار داشت.
دکتر ادبی این سوال را با آقای فروغی مطرح کردند که میان آنچه در دوران آیت الله حائری یزدی می گذشت و آن میراثی که اکنون در حوزه های علمیه ماست این ارتباط وسیع چگونه برقرار است؟
ایشان می گویند میراثی که حاج شیخ گذاشتند و آیت الله بروجردی و حضرت امام (ره) حفظ نمودند به طور خلاصه آن است که طلبه و حوزه باید زمان خودش عمل به وظیفه کند و از سرزنش کننده نباید ترسی داشته باشد . حاج شیخ دو استاد بسیار پر رنگ در زندگیشان داشتند، مرحوم فاضل اردکانی ، آقا سید محمد فشارکی . وقتی شما زندگی این دو استاد را ببینید دقیقا عمل به وظیفه دیده می شود. به نظر من میراثی که حاج شیخ برای حوزه علمیه قم گذاشتند آن بود که زمانی که آقا شیخ محمد خالصی در قم بر علیه ایشان منبر می رفتند که چرا شما سکوت میکنید و هیچ اقدامی نمی کنید حاج شیخ برایشان توضیح دادند که وظیفه ی من امروز حفظ حوزه است . رضا خان تمام برنامه ریزی اش را کرده تا حوزه را از بین ببرد من باید به وظیفه خودم عمل کنم. دکتر ادبی آخرین پرسش خود را با حجت الاسلام باقری فر این گونه مطرح کردند که از منظر شما میراث امروز حوزه علمیه براساس آنچه آیت الله حائری یزدی درنظر داشت چیست؟
ایشان می گویند جریان اصیل دینی که در دنیای اسلام امروز که در دنیای بیرون از اسلام مورد توجه است و نظر پژوهشگران در عرصه های قدرت های سیاسی و آکادمیک را به خودش جلب کرده است این بزرگترین میراث شیخ عبدالکریم حائری و این بنیان مرصوصی است که ایجاد کرده است.
موضوع دیگر بحث ضرورت احیای مطالعات مربوط به روحانیت است . زوایا و ابعاد بسیار متنوعی حوزه های علمیه و روحانیت دارد که ایجاب می کند مطالعات کارشناسی و تخصصی و ایجاد رشته های روحانیت میان رشته ای را می طلبد . مطالعاتی که هم جنبه های تاریخی ، آینده شناسی ، در زمان بودن ، مسئولیت های روحانیت در دنیای مدرن، نظام های مختلف حوزوی را مورد توجه قرار میدهد . امروز به شدت برای حفط این میراث گران سنگ نیاز به مطالعات متمرکز معطوف به مسائل مربوط به روحانیت داریم و اگر بخواهیم جریانی که مرحوم آیت الله حائری یزدی بنیان گذاشتند و بزرگان دیگر دنبال کردند باقی بماند نیازمند بحث مطالعاتی است که بدان اشاره کردم.
تهیه کننده : موژان گرجی