جمهوریت-اکبرمختاری نوشت:زمانی که هواپیمای غولپیکر نظامی آمریکا از فرودگاه کابل بلند شد و بسیاری از افغانها به بالهای آن تکیه کردند تا از زیر یوغ حکومت آتی طالبان فرار کنند، اوج وحشت از حاکم شدن طالبان در افغانستان و در میان ملتهای دیگر بهخوبی روشن شد.
خروج از افغانستان تنها راهبرد کابینه و فرد جو بایدن نبود؛ بلکه مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان در یکسال پایانی دولت دونالد ترامپ آغاز شد و زلمای خلیلزاد، دیپلمات برجسته افغانتبار آمریکا، بهخوبی با مذاکرات در قطر فضا را برای چنین رخداد تلخی آماده ساخت.
درحالیکه در تنها مورد حمایت علنی افکار عمومی داخل، از ورود نیروهای ایران در حمایت از مخالفان طالبان در «پنجشیر» توجهی نشد؛ بلکه برخی نمایندگان مجلس، طالبان جدید را متفاوت از طالبان دهه هفتاد خورشیدی دانستند و درخواست حمایت از نیروهای پنجشیر به رهبری فرزند دلیر شهید احمدشاه مسعود (یعنی احمد مسعود) را نادیده گرفتند.
ضعف در درک ژئوپلیتیک، بسیاری از مقامات در تهران را به سمت این ایده سوق داد که یک حاکمیت یکدست در افغانستان مرزهای ایران را امنتر و در بلندمدت اختلافات ایران و افغانستان در مورد حقآبه هیرمند را حل خواهد کرد.
این درک ضعیف از منافع ملی، اولویت کاهش کشتار هزارهها (شیعیان) افغانستان را برگ مثبتی از حضور دوباره طالبان در قدرت مورد توجه قرار داد، این درحالی است که تضادهای ژئوپلیتیک لزوما با تغییرات در ساخت قدرتها متحول نمیشود و حاکمان جدید هم باید برای بقا به ژئوپلیتیک کشورشان توجه کنند.
هماکنون کمی نزدیک به دو سال است که طالبان در افغانستان حاکم شده؛ اما همین طالبان درخواستهای مقامات ایران برای رعایت حقآبه هیرمند را به سخره میگیرند و از ادبیاتی زشت و غیردیپلماتیک در برابر مقامات ایران استفاده میکند.
وقتی حاکمان ایران نزدیکترین نیرو از لحاظ فرهنگی، سیاسی و تاریخی را به کشور خویش نشناسند، چنین رفتارهایی از سوی طالبان نسبت به ایران تعجببرانگیز نیست.
سیاست سکوت توأم با رضایت نسبی مقامات ایران در برابر حاکم شدن طالبان بار دیگر نشان داد که اولویتبخشی ایدئولوژی بر منافع ملی چقدر میتواند برای کشور خطرناک باشد و این درحالیست که این نگاه ایدئولوژیک به جریانی در افغانستان شد که کاملا از نظر ایدئولوژیک با ایدئولوژی شیعیگری ایران در تضاد است
بیشتر بخوانید: