تاریخ : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Friday, 26 April , 2024
14

ناگفته‌های دری نجف‌آبادی از قتل‌های زنجیره‌ای‌ ‌؛ خاتمی پشیمان شده بود

  • کد خبر : 95000
  • 17 خرداد 1399 - 2:59
ناگفته‌های دری نجف‌آبادی از قتل‌های زنجیره‌ای‌ ‌؛ خاتمی پشیمان شده بود

به گزارش جمهوریت، برنامه دستخط، روز (جمعه ۱۶ خرداد) با حضور آیت‌الله قربانعلی دری نجف‌آبادی به روی آنتن شبکه یک رفت. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور در این برنامه به اظهارنظر حول موضوعات مختلف پرداخت که مهم ترین نکات این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید. *برخی مسائل را ممکن است به آقای آشنا […]

به گزارش جمهوریت، برنامه دستخط، روز (جمعه ۱۶ خرداد) با حضور آیت‌الله قربانعلی دری نجف‌آبادی به روی آنتن شبکه یک رفت. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور در این برنامه به اظهارنظر حول موضوعات مختلف پرداخت که مهم ترین نکات این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

*برخی مسائل را ممکن است به آقای آشنا تذکر بدهم. آقای آشنا شخصیت باارزشی است و حالا ممکن است اختلاف سلیقه داشته باشیم که بحث جدایی است. اینکه خدایی ناکرده آقای آشنا را متهم کنیم، این دور از انصاف است. هم آقا، آقای آشنا را خوب می‌شناسد. عقد آقای آشنا و دختر بنده را آقا خوانده اند. من نمی خواهم از حضرت آقا مایه بگذاریم. هم آقای آشنا عضو وزارت اطلاعات هم نبودند. من اضطراراً وزارت اطلاعات رفتم. آقای آشنا را هم اضطراراً بردم. چاره نداشتم. آوردم در بخش معاونت ویژه کمک کند و چاره‌ای نبود. باید با دولت سازگاری می کردم و تفاهم می‌داشتم. راهی غیر از این نداشتم. ابتدا نظر من آقای اژه‌ای بود. حتی این را خدمت بزرگان هم مطرح کردم، بعد عملاً … بنابراین ممکن است با آقای آشنا اختلاف سلیقه ای داشته باشیم. دو صاحب نظر، کارشناس اختلاف سلیقه دارند و باید دوستانه با هم حل کنیم.

*درباره موارد اجتماعی قتل دختر توسط پدر: خلاء قضائی نداریم. قانون اساسی راه را باز کرده است. شورای عالی قضائی دستگاه قضائی، دیوان عالی کشور هستند و اگر لازم باشد فتاوای حضرت امام و مقام معظم رهبری وجود دارد. اگر در جایی خلا قانونی هم باشد با رساله عملیه فقها، یعنی تحریر حضرت امام و نظر مقام معظم رهبری کار می‌کنیم. نظر ایشان یک زمانی نظر مرجع تقلید است و یک زمانی نظر ولی فقیه است و می توان کسب تکلیف کرد. بنابراین بعید است ما مشکلی از نظر قانونی داشته باشیم. حالا ممکن است قانون منسجم سری منظم در این مورد خاص نداشته باشیم ولی به هر کیفیت قضات محترم مخصوصاً قضات صاحبنظر می توانند از مجموعه قوانین مربوطه استنباط کنند.لازم شد وحدت رویه می شود و پارلمان قضائی کشور هم، دیوان عالی کشور است. این پارلمان باید این مسائل را چه اصراری کیفری باشد و چه اصراری حقوقی باشد و چه وحدت رویه باشد، حوادث تلخ باید پیگیری شود. هر کسی مستوجب عقوبت است با او برخورد حکیمانه و قانونی شود. پاسخ هم روشن داده شود. ممکن است در اسرع وقت شعبه ویژه ای را رئیس محترم قوه قضائیه اگر لازم بداند، مامور کند یا معاون اول قوه قضائیه این کار را کند. مثلاً دادگستری تهران شعبه ویژه ای را مامور کند که رسیدگی کنند و اقدام مناسب را انجام دهند.

* مدتی قبل با آقای آشنا از مجمع تشخیص مصلحت نظام بیرون می‌آمدم، حاج قاسم سلیمانی هم از شورای عالی امنیت ملی بیرون می‌آمد. من به آقای سلیمانی رضوان الله تعالی علیه گفتم انگشترتان را به من بدهید. خواستند انگشتر را بدهند، گفتند انگشت و انگشتر را می‌دهم؛ حالا من این کار را نمی کنم، انگشتر دستم نمی کنم. انگشتر دارم ولی استفاده نمی کنم و گفتم شوخی می کنم. با هم روبوسی کردیم و گرم گرفتیم و سه نفری سر این خیابان فلسطین صحبت کردیم.بعد از مدتی کنگره شهدای کرمان بود. فرمانده سپاه روح الله ما به کرمان رفته بود، شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه سه انگشتر به او داده بود و گفته بود یک انگشتر برای آقای دری باشد. این انگشتر را این شهید بزرگوار داده بود و گفته بود این انگشتر برای آقای دری است. یک انگشتر برای مادر آن فرمانده که مادر شهید بود و یک انگشتر هم برای خود فرمانده داده بود. این انگشتر را به ما داده بود و من هم بعد از شهادت ایشان گفتم کاش ما را همراه خود برده بود. ان شاالله آن طرف وساطت می کند. بعد از شهادت ایشان فهرستی تهیه کردیم و به یکی از دوستان دادیم و گفتیم کتابی بنویسیم نگین مقاومت و عکس انگشتر هم بگذاریم و مقدمه ای در این رابطه بنویسیم که این نگین مقاومت شهید سلیمانی است. این هم آخرین خاطره های ما با این شهید بزرگوار است. به یاد داشته است و این انگشتر را به ما داده است. من انگشتر را برای نماز دستم می کنم. با ایشان شوخی کرده بودم ولی انگشتر را داده بودند. خودشان هم انگشتر را به آقا نگفته بودند بدهید ولی بعد از ۶ سال گرفته بود.

*دولت و آقای خاتمی برای وزیر اطلاعات گیر افتاده بود. به نقطه روشنی نرسیده بودند. زمان هم سپری می شد. صبح در مجمع تشخیص مصلحت نظام به من گفتند یا روز پنجشنبه به من گفتند، جدی نگرفتند و من هم جدی نگرفتم. دوستانه صحبت هایی رد و بدل شد. شب یکشنبه داشتم صحبت می کردم، در صندق قرض الحسنه مسجد، گفتند آقای خاتمی شما را کار دارد. موبایل هم آن زمان نبود. من آمدم ببینم با من چه کار دارند. گفتند قرار شد چه کار کنید؟ مسجد رفتید برای چه کاری؟ گفتم کار من مسجد است. به من گفت چه زمانی می توانم شما را ببینم؟ گفتم می توانم نیم ساعت دیگر خدمت شما بیایم.نیم ساعت بعد من خودم را به ریاست جمهوری رساندم. ایشان گفتند شما با آقا صحبت کردید؟ گفتم نه، به خانه آمدم و ساعت ده بود که آقای حجازی تماس گرفتند و گفتند فردا ساعت ۶:۱۵ یا ۶ به دیدار آقا بیایید. اظهار محبت و لطف کردند. همیشه به من احساس بزرگواری داشتند. بیرون آمدم دیدم آقای خاتمی برای ملاقات می‌روند. آقای خاتمی گفتند چیزی به عنوان برنامه بنویسید. من شب تا ساعت اذان صبح برنامه ای را نوشتم. از نهج البلاغه شروع کردم. تقریبا نه صفحه به عنوان دستور کار نوشتم. ایشان سه شنبه دولت خود را معرفی کرد. یعنی دوشنبه برنامه را دادم و سه شنبه ایشان کابینه را تکمیل کرد. ایشان از من خواستند و هیچ شرط و شروطی با من نداشتند. من گفتم می‌روم و اختیار دارم و وظیفه خودم را انجام دهم. من نمی‌خواستم به کسی بی‌مهری کنم، می‌خواستم وظیفه قانونی و شرعی خود را انجام دهم. اما بعد متوجه شدند قدری اشتباه کردند. اقای روحانی به من گفت ۸ ماه بود که اینها می خواستند شما را برکنار کنند. من وظیفه خود را انجام می دادم، ولی ظاهراً اشتباه رفته بودم. در آن زمان هنوز غائله قتل های زنجیره ای  نبود. قبل از این بود. از ۸ ماه قبل به غائله قتل ها نمی رسید.بازی بود. اینکه دولت خود را این میزان درگیر کند. صد حادثه مانند آن اتفاق افتاد و هر کسی هر غلطی کرده باید جوابگو باشد. ما می خواستیم نظام منزه باشد. قطعاً نظام منزه بود. رهبری، رئیس جمهور، مجلس و وزارتخانه …

این سیستمی است که منزه از این اتهامات است. ۳-۲ نفر خودشان خودسرانه رفتند. خودشان هم نوشتند خودسر بوده است. به ما ربطی نداشت. رفتند و غلطی کردند. پیداست وقتی ابتدا بگوییم اینها بودند، متوجه شویم یا افشا شود خیلی ها عکس العمل نشان می دهند. استعفای ما که معلوم است و ۶ صفحه هم ضمیمه استعفای من معلوم است. یک نامه هم برای آقای ناطق، رئیس مجلس نوشتیم که آن هم جای خود دارد. یک نامه خدمت آقا نوشتیم. ایشان بزرگواری کردند و بسیار با پدری و بزرگواری از ما تفقد کردند. ما هم جزء ادای وظیفه و تکلیف کاری انجام ندادیم. من گفتم نمی توانم به نظام و رهبری نگویم. می گویم و هر چه شد باداباد. آنها می گفتند شما نگویید. من گفتم نمی‌توانم و باید بگویم. باید نظام بداند چه کسی تخلف کرده و نه پای دولت  به آن معنا در کار است و نه نظام درگیر بود. این کار غلطی بود و چه معنا دارد که کار غلط کنند.

به من ربطی نداشت. به وزارت مربوط نبوده است. وزارت سیستم خودش را دارد. دوستانی با هم جمع می شدند که ربطی به وزارت نداشت. مثل برخی اختلافات که در ۸۸ هم اتفاق افتاد که با دادستان تهران بود. بنده با کهریزک بردن ۱۰۰ درصد مخالف بودم. قبل از آن خواستند آقای شاهرودی را دور بزنند و کهریزک تعداد زیادی را ببرند. بنده دادستان کل بودم و مخالف بودم و گفتم هر کسی تخلف کرده باید جوابگو باشد. نمی شود آبروی نظام را برای این کار ببریم.

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=95000

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰