روزنامه جام جم در گزارشی از قبرستان محله گلندوک لواسان جایی که فیلم کوتاه آن چند روزی است در فضای مجازی خبرساز شده است.
در این گزارش میخوانید:
* فیلمی که در طرفه العینی فضای مجازی را پر کرد که در شرحش نوشتند به اکبر طبری و حرفهای بودارش در دادگاه ربط دارد. مرد میخندد و گوشی را پسمان میدهد. توپش پر است، شاکی است، عنق است. لاکچری بازی در قبرستان گلندوک در کت او نمیرود. فیلم گورستان لاکچری لواسان از اینجا درآمده، فیلمی که در آن یک نفر دارد راه میرود و تصویر میگیرد و تکهای از بهشت یا باستی هیلز ثانی را نشان میدهد.
* گورستان گلندوک کوچک است و سر و ته آن را میشود با یک نگاه دید. گورستان روی شیب است ولی قبرها را طوری کار گذاشتهاند تا شیب زمین خنثی شود. با این حال، قبرستان حس پلکانی بودنش را القا میکند و این حس تا دم آخر با ماست. دیوار ته قبرستان را میشود دید. دیوار سمت راست هم دیده میشود. ابتدای راه، دیوار سنگ چین است، ولی راه آسفالته را که بالا میرویم دیوار دست راست نم نم سبز میشود.
* سمت چپ سروها ایستادهاند و سمت راست ساقههای نازک و بلند بامبو. ماجرای گورستان لاکچری لواسان از کنار همین بامبوها شروع میشود. از جایی که آنها آب میخورند و ترو تازه میمانند، از جایی که زمینهای خاکی و ناصاف یکباره جایش را به زمینهای مسطحی میدهد که با چمن مصنوعی فرش شده، جایی که فضای سبز و گلکاریهایش منظم است و قاعدهمند، جایی که تراکم اولیه قبرها کم میشود و اموات حسابی از هم فاصله میگیرند.
* فیلمی که این روزها میان مردم میچرخد و دربارهاش حرف زده میشود تکه برش خوردهای از این گورستان است که ماجرای لاکچری شدنش ربطی به همه اموات آن ندارد، بلکه همه چیز میرسد به یک کرشمه، به کرشمهای که در۴۲ سالگی فوت کرد و کرشمهاش آنقدر قوی بود که بعد مرگش گورستان گلندوک نیز متحول شد و چهره اش تغییر کرد به کرشمهای که عشق میزاید.
* یکی از اعضای هیات امنای گورستان میگوید آقای … سالی چند بار که به ایران میآید به عشق همین زن است و میخواهد بازهم دنیا و همه زیباییهایش را به پای همسرش بریزد، حتی شده با آباد کردن همه گورستان، حتی با ساختن سرویسهای بهداشتی مجهز و لوکس و حالا هم با طرحی برای برنزی کردن سر در گلزار.
* عضو هیات امنا میگوید هیچ کس یک قران خرج این کارها نمیکند و همه خرج و بَرج پای همین شوهر است ولی مرد جوانی که دو ردیف پایین تر مشغول فاتحه خوانی برای برادرش است میگوید ما هم برای این که ردیف برادرم نو نوار شود پول خرج میکنیم حتی اگر خانواده امواتِ ردیف، اعتقادی به هزینه کردن نداشته باشند. مرد باغچه بالای سر قبر را که با سنگ سفید آنتیک پوشیده شده نشان میدهد و میگوید همین یک تکه باغچه ۲۷ میلیون تومان خرج برداشته. مرد دولا میشود، کنار مزار برادر فاتحهای میخواند، به گلدانهای گلی که برای کاشتن آورده اشاره میکند و میگوید: «تو رو خدا اینطوری بهتر نیست، چیه اون بهشت زهرا که غم عالم رو مییاره تو دل مردم.»
* چند ردیف پایین تر اما زن و مردی دور یک گورِ بدون سنگ نشستهاند که انگ لاکچری زدن به گورستان را نه میپسندند و نه به آن اعتقاد دارند و فقط میگویند قبر مرده شان را قبل از ماجراهای کرونا با هزار چک و چانه زدن و رابطه جورکردن خریدهاند به قرار ۲۲۰ میلیون تومان که اگر پارتی نداشتند باید ۴۰۰ میلیون تومان میخریدند. مرد میگوید خوشحال است که گورستان گلندوک آباد شده و ردیفهای زیبا و دلباز دارد ولی چرا در قبرستانی که باید آشنا داشت و مرده خاک کرد یک نفر میتواند چند قبر بخرد و یک ردیف اختصاصی برای خودش درست کند؟
* با این حال واسطه اول همه این حرفها را از بیخ و بن بی اساس میداند و میگوید مردم محله دیگر اجازه نمیدهند مردهای در قبرستان خاک شود ولی واسطه دوم میگوید با این که زمین قبرستان وقفی است و برای همین کار وقف شده اما چون نمیخواهیم گورستان از وضعیت بکر و خلوت فعلی خارج شود فقط به تعداد محدود قبر میفروشیم.
* ماجرای قبر فروشی در گلندوک یک معمای چند مجهولی است، تقریبا مثل بقیه قبرستانها که در آن قیمتها بالاست و هر قبر یک سرمایه محسوب میشود. اما در گورستان گلندوک بهجز معمای قبر فروشی که حل نشده همچنان پابرجاست معمای دیگری وجود ندارد جز این حقیقت که زندههای دارا که یک عمر لاکچری زندگی کردهاند وقتی جان به جان آفرین تسلیم میکنند باز همان زندگی لاکچری را ادامه میدهند؛ یک عمر عمودی و حالا تا ابد افقی.