ناصر تبریزی
روز گذشته تشکلهای محیط زیست و منابع طبیعی کشور خبر تکان دهنده ی دیگری را منتشر کردند…
«در سایه مدیریت ضعیف، توجیهگر و بیاطلاع، تنها در طول یک ماه گذشته، زندگی چهار جوان رعنای سرزمینمان برای نجات جنگلهای زاگرس به پایان رسید. چهار شهید در عملیاتهای اطفاء حریق، محصول بیتدبیری محض کاسبانی است که تمشیت امور اجرایی را به عهده دارند و یا بر اثر عدم فهم درست و یا با سادهسازی مسائل، هر لحظه مدیریتشان، خسارتبار و نابودکننده است. هم جنگلهای منحصر به فرد زاگرس را از دست دادهایم و هم یاران عاشق و دلسوز سرزمینمان را…..»
با خبر شدیم متاسفانه روز گذشته هشتم تیر ماه، بار دیگر دو انسان فداکار و شریف قربانی آتش سوزی های ارتفاعات منطقه کرمانشاه شدند. مختار خندانی نوسود «عضو موسس و سخنگوی انجمن محیط زیستی ژیوای» و بلال امینی، «هم یار شریف و دلسوز طبیعت» در عملیات اطفاء حریق ارتفاعات بوزین و مرهخیل کرمانشاه، اسیر زبانههای آتش شده و جان عزیز خود را در راه نجات طبیعت از دست دادند. کانال تلگرامی شبکه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، طی یک بیانیه ضمن ابراز همدردی از حادثه جانکاه روز یکشنبه اعلام کرد؛ «این فاجعه جانکاه را به انجمن محیط زیستی ژیوای، فعالان و کنشگران محیط زیست و منابع طبیعی استان کرمانشاه و کشور تسلیت میگوید و برای خانواده داغدار این عزیزان، شکیبایی و صبر آرزومند است.» در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است؛«شبکه تشکلهای محیط زیست و منابع طبیعی کشور، علاوه بر اعلام جرم علیه سازمان برنامه و بودجه به دلیل عدم تامین اعتبار جهت تهیه ملزومات اطفاء حریق که در نیمه نخست خرداد صورت گرفته، با استفاده از تمامی ابزارهای قانونی، علیه کلیه مسببین و خاطیان بروز آتشسوزیها و چنین فاجعه دلخراشی شکایت خواهد نمود و امیدوار است دستگاه قضایی، بدون فوت وقت و خارج از نوبت، به شکایات وارده علیه دستگاهها و افراد خاطی در این زمینه ورود نماید.»
غصه ی غریبی شده است این آتش سوزیها….. کارشناسان هشدار می دهند که خطر آتش سوزی بالقوه به هزار دلیل واضح است و مسئولین ما ناظران محترمی شده اند که پس از مرگ سهراب های عزیزمان بیانیه صادر می کنند… به عنوان یک فعال محیط زیست و روزنامه نگار از خود شرمنده هستم که چند سال است که کلماتم مشابه هم شده اند و درد و غم از دست دادن عزیزان حافظ محیط زیست رنج بی پایانی را برایم رقم زده و کاری از دستمان ساخته نیست. همین چند روز پیش برای از دست دادن قهرمانمان در سقوط از صخره و سوختن در میان آتش مویه می کردم….
امروز شرمم می آید که کسی را مخاطب قرار داده و آرزوی اقدامی عاجل، برای درمان درد های بر جان ریخته مان را داشته باشم. آری به جد خواهان برخورد با تمام کسانی هستم که با ندانم کاری و اهمال خود، چه در تخصیص بودجه ، یا کوتاهی برای تجهیز محیط بانان، موجب نابودی طبیعت ایران و پرپر شدن عاشقان آن هستم……من بعنوان کسی که فقط نظاره گر هستم خود را لعن و نفرین می کنم. این اتفاقات از نوع دردهایی که که غیر مردن دوایی بر آن یافت نمی شود….. کار از استخوان در گلو و خار در چشم گذشته است و مویه نیز دردی را دوا نمی کند زمان آن رسیده تا هم صدا با هم، برای تغییر روند کنونی خواهان پیگیری قضایی دستگاه ها و کسانی باشیم که بطور غیر مستقیم مسبب تمام بلایی شده اند که بر سر طبیعت و عاشقان پرپر شده ی آنان می آید. ریاست جمهوری، قوه قضاییه و سایر دستگاه های ذیربط موظفند که موضع واضح و سریع خود را اعلام ، و عملکرد عینی خود را برای مردم گزارش کنند. شرح دهند در شرایطی که در عرض یکماه، چهار جوان زیست محیطی ما پرپر شده اند، تا کنون سیستم اطفا حریق برای محیط زیست چه تغییری داشته است. پس از گزارشی تکان دهنده ی که سازمان فضایی ایران از وسعت آتش سوزیها در خرداد ماه امسال در زاگرس ارایه کرده، چه تغییری در روند مبارزه با آتش در سازمان محیط زیست اتفاق افتاده ست. چرا سازمان محیط زیست رقم واقعی آتش سوزیها را تا یک چهلم پایین تر اعلام کرده است. و اگر گزارش سازمان فضایی ایران صحیح نیست می بایست سازمان محیط زیست برای تشویش اذهان عمومی از سازمان فضایی ایران شکایت کند و اگر گزارش درست است ، پیشنهاد می شود آقای کلانتری برای بی خبری از وسعت آتش سوزی یا اختفای رقم واقعی خسارات وارده به زاگرس، محترمانه استعفا داده و جای خود را به شخصی بدهد که حداقل با مردم صادقانه برخورد می کند…