تاریخ : پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024
6

حدود تأویل قرآن باید هماره مدنظر باشد

  • کد خبر : 153385
  • 11 اردیبهشت 1401 - 12:16
حدود تأویل قرآن باید هماره مدنظر باشد
برنامه وزین سوفیا که از رادیو گفتگو پخش می شود ، به بایسته های تفسیر عرفانی قرآن کریم پرداخت.

جمهوریت – دکتر محمد جواد ادبی کارشناس مجری برنامه فلسفی حِکمی سوفیا که از دانش آموختگان و فعالان در حوزه ی مطالعات ادیان ، فلسفه و حکمت هستند ، گفتگوی خود را با دکتر آزاده عباسی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث اینگونه آغاز کردند : نگاه ما به تفسیر های قرآن چگونه باید باشد؟ تفاسیر قرآن را ازچه منظری باید ببینیم؟

دکتر عباسی می گویند: برای شناخت تفاسیر عرفانی بهتر است یک گام به عقب برداریم و در گام ابتدایی به بررسی این موضوع بپردازیم که منظور از روش و گرایش چیست.

منهج و شیوه ای که یک مفسر در مواجهه با آیات قرآن دارد برای اینکه فهم دقیق تری از آیات قرآن بدست بیاورد را روش گوییم. ممکن است مفسری از روایات بهره مند شود که بدان روش تفسیر روایی می گوییم یا از خود آیات قرآن استفاده کند که بدان تفسیر قرآن به قرآن گویند. روش های گوناگونی برای تفسیر قرآن وجود دارد. علاوه بر این روش هایی وجود دارد که ما با انسان هایی به عنوان مفسر مواجه هستیم که هر کدام از انها آبشخور فکری دارند و مذهب فکری و اندیشه ای دارند که می توانند در نوع تفسیری که انجام می دهند در روش تفسیری شان تاثیر گذار باشد. روش و گرایش درکنار هم بستری را برای فهم قرآن اماده می کند. وقتی درباره ی تفسیر عرفانی سخن می گوییم مستند به آموزش های اشراقی است . مفسر یافته های خود را مبتنی بر سیر و سلوک ، مشاهده و کشف و شهود بدست آورده و با توجه به آنها سعی کرده تا مقاصد آیات را بیان کند.

از این جهت یک مفسر که کار تفسیر عرفانی انجام می دهد ممکن است ابعاد گوناگونی از یک آیه را بررسی کند. از این منظر یک تفسیر عرفانی هم روش است و هم گرایش است. ازاین جهت که مبتنی بر کشف و شهود است تفسیر است و از این جهت که آبشخورش مشرب عرفانی مفسر است می گوییم گرایش عرفانی است در نتیجه تفسیر عرفانی متمایز از سایر تفاسیر است.

در ادامه دکتر ادبی گفتگو را با دکتر زهرا پوستین دوز پژوهشگر و مترجم علوم قرآنی و مترجم کتاب تفاسیر صوفیانه قرآن از سده ی چهارم تا نهم با این پرسش آغاز کردند:

چه رابطه ای میان کشف معنا و رابطه و ریاضت معنوی است که حضور قلب می خواهد؟

دکتر پوستین دوز : از دیدگاه عرفا معرفت معنوی از ریاضت معنوی جدا نیست و عارفان به واسط ی استنباطشان در علومی که درک آنها برای فقیهان و عالمان مشکل است متمایز می شوند. عرفاتوانایی در گشودن گره ها و فهم پیچیدگی هایشان را با قربانی کردن اصل وجودشان که اصطلاح بذل مهج است بدست می اید و وقتی از چنین مکاتباتی سخن گفته می شود تجربه ی بی واسطه ی خودشان را بیان می کنند به طور مثال ابونصر سراج در قرن ۴ در کتاب اللمع متذکر می شود که پایبندی عملی به آیات قرآن و سنت پیامبر (ص) مشخصه ای است که موجب فضایل عالی، اعمال مقبول و درجات رفیع می شود که تمام این ویژگی ها در حوزه ادب قابل تعریف است.

دکتر ادبی : این ادبی که مطرح کردید به چه معنایی است؟

دکتر پوستین دوز: ایشان می گوید این تکبر و بلند پروازی است که ما گمان کنیم اسرار عالم را می شود بدون ریاضت و مجاهده و بدون ترک تعلقات دنیوی و رهایی از هیاهوی خلقت خلق کرد و این سیر و سلوکی که عارفان به کار می برند و آدابی که در تصوف به کار می برند به نیل آنها به کشف حقیقت کمک میکند.

دکتر ادبی: ابونصر سراج در کتاب کلاسیک  اللُمَع مبانی را مطرح می کند که آن مبانی با سخنانی که غزالی مطرح میکند متفاوت است. راه نیل به اهداف باطنی ناظر به کشف معانی قرآن در چه معیاری قابل سنجه است؟

کجا می توانید بگویید غزالی در نگاه عرفانی ناظر به آیات قرآن کشف عمیق تری از معنا را  داشته که فی المثل ابونصر سراج نداشته است این معیار آیا واقعا قابل ضبط و ثبت است؟

دکتر پوستین دوز می گویند: آراء عرفا با یکدیگر متفاوت است ولی این تفاوت آراء در علم باطن از جانب خداوند رحمت است و هرکدام از عرفا دریافت های خودشان را دارند ولی هرکدام بنا بر مقامشان منفعت می رسانند.

عرفا با اینکه مخالف تفسیر به رأی هستند ولی تفاسیر اضافه تر بر معنای ظاهری قرآن را مجاز می دانند و می گویند نباید تفاسیر اضافه تر بر معنی ظاهری را رد کرد و این به معنای تحمیل کردن در قرآن می شود.

تحمیل معنا به قرآن یعنی قرآن را محدود به معنای ظاهری می کنند درحالیکه قرآن هفت بطن دارد و هر بطن معانی خودش را دارد .

دکتر عباسی در ادامه می گویند: درک باطنی که وجود دارد ذو مراتب است یعنی ممکن است هرکسی نسبت به احوالات خود و درک و فهمی که از عوالم عرفانی ممکن است داشته باشد تصوری داشته باشد که مرتبه بندی است و کسی ممکن است تا مرتبه ی یقین پیش رود و کسی ممکن است مراتب پایین تری را تجربه کند. اساسا وقتی صحبت از تصور و تصدیق می شود بسیاری از امور به خصوص مطالبی که در قرآن تحت عنوان غیب مطرح می شود مطالبی است که ما بدان ها تصوراتی داریم و این تصورات تا به تصدیق برسد یک فرآیندی را در حوزه اندیشه و عمل لازم است طی کند . فی المثل همه ی ما نسبت به حقیقت مرگ باورمندیم یعنی این تصور را داریم اما به تصدیق نزدیک نیست. اگر تصور ما نسبت به مرگ به تصدیق نزدیک شود نحوه ی زندگیمان تغیر می کند و اینکه بدانیم دنیایی پس از این دنیا وجود خواهد داشت . کسی که باورمندی اش نسبت به وقوع مرگ زیادتر است حتما مراعات اعمال کاملا متفاوتی دارد .

دکتر ادبی این پرسش را مطرح کردند: یک مفسری اگر بخواهد واقعا مفسر عرفانی باشد باید تصور و تصدیق را باهم داشته باشد. ممکن است بر حسب سطح اشراقی که عرفا دارند تفاسیر عرفانی شان متفاوت باشد آیا اعتبار تفسیر عرفانی اینگونه زیر سوال نمی رود؟

دکتر عباسی : وقتی راجع به اعتبار سنجی تاثیر عرفانی صحبت می کنیم در این زمینه میگوییم باید یک چهار چوب هایی را رعایت کنیم. در تفسیر عرفانی منظور به رأی نیست که یله و رها باشد و هرکسی بگوید من تفسیر عرفانی انجام می دهم این درست نیست و تفسیر عرفانی چهارچوب های خاص خود را دارد. اولین اش این است که باید در قالب یکی از دلالت های متعارف کلامی بیاید. اگر دلالتی وجود نداشت و کلام در دلالت ها منعقد نشد به سراغ گام های بعدی می رویم که مثلا از روایات معتبری باید استفاده شود که در آنها معنای باطنی باید وجود داشته باشد و از یک معنای باطنی خبر داده باشد. یکی از آسیب هایی که متوجه تفاسیر عرفانی است بحث تکثرپذیری فهم است.

دکتر ادبی : شما در کتاب تفاسیر صوفیانه قرآن، از ابن عربی و روش اشاره صحبت کردید ، از نیشابوری و روش تأویل و علاء الدوله سمنانی و روش تفسیر بطون سبعه ، کسی می تواند با نگاه تیز نقادانه فقهی بیاید و بگوید این تاویلاتی که در کتاب تاویلات عبدالرزاق کاشانی می بینید یا در تفسیر محی الدین ابن عربی می بینید این ها تاویلاتی است که من عندهم مطرح شده و اصلا مبادی اسلامی را نمی توان با آن تطبیق داد ، چه ضابطه ای برای اینکه ما تفسیر به رأی را از این نوع از تفاسیر بسیار جدی اما به هر جهت در دو لبه ی نگاه نقادانه ی کلامی و فقهی بتوانیم ازهم تمییز دهیم چه معیاری وجود دارد؟

دکتر پوستین دوز: در مبحث تفسیر عرفانی معیار سنجش باید عرفانی باشد یعنی یک فقیه و متکلم نمی تواند معیار برای یک عارف قرار دهد که دارد از منبع شهودی خودش این برداشت را می کند بیاید و آن خط کش ظاهری را روی این برداشت باطنی قرار دهد پس عرفا می توانند همدیگر را در مورد تفسیر عرفانی بسنجند ولی عرفا به این خاطر که همیشه مورد ظن و اتهام بودند از دید اهل ظاهر ، همیشه تفاسیرشان را اصلا به اسم تفسیر مطرح نکردند و روش هایی که دارند اسمش را تفسیر نگذاشتند مثلا ابونصر سراج بحث روش فهم را می آورد یا ابن عربی روش و اشاره را بررسی می کند یا عبدالرزاق کاشانی می گوید من تفسیر نمی کنم بلکه تاویل می کنم.ابن عربی در پاسخ به همین ایرادهایی که به مفسرین عرفانی گرفته می شود می گوید من اصطلاح اشاره را انتخاب می کنم همان طور که در قرآن مریم به عیسی نوزاد اشاره کرد یا از مریم دربرابر اتهامات مردم دفاع کرد عارفان هم از اشاره استفاده می کنند تا ظاهرگرایانی که از فهم عاجزند به آنها حمله نکنند .

دکتر ادبی: این فضا را اگر تداوما بخواهیم ادامه دهیم،شما می بینید که نگاه تیز کلامی یا نگاه تعصبی که برخی ها با خود در برخی از منظرهای فقهی دارند موجب می شود عرفا را طعن کنند و می گویند ضوایط ما فقهی و کلامی  است ، چگونه ما به این فهم تکثر عرفانی که خانم دکتر عباسی بدان می پردازند و شما نیز به آن در این کتاب عطف توجه داشتید می توانیم پاسخ دهیم؟

دکتر پوستی دوز: معیارهای روش های عرفانی باید عرفانی و شهودی باشد نمی توان با خط کش های ظاهری آنها را معرفی کرد . عارفان همیشه از این بحث های چالشی گریزان بودند مثلا در اوایل تفسیر در سده های نخست بحث کلمه ی تفسیر رایج بود اما کمی بعدتر عارفان کلمه تأویل را جایگزین واژه تفسیر کردند به طور مثال کاشانی روش تأویل را برای تفسیر خود عنوان می کند و می گوید من تأویل می نویسم نه تفسیر و در مقدمه ی خود می گوید تأویل بی پایان است اما تفسیر محدود است و اگر چه تغییر جنبه ی ظاهری قرآن ممنوع است اما این ممنوعیت شامل فهم معانی اضافی آن نمی شود.

دکتر ادبی: پس می توان این نوع نگاه را اینگونه مطرح کرد که در گفتگوی یک عارف و یک فقیه شاید طراز مشترک گفت و گویی برای فهم از قرآن براساس تفسیر و تأویل نتوانیم بدست دهیم ؟

دکتر پوستین دوز:  عرفا ظاهر قرآن را هیچ وقت رد نمی کنند ولی همیشه معتقدند که قران بطن های زیادی دارد به طور مثال علاء الدوله سمنانی که روش تفسیری بطون سبعه را دارد معیار این روش را حدیثی از پیامبر(ص) می داند که فرمودند قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن آن دارای بطنی است که تا ۷ بطن می رسد برای همین نمی شود عرفا را که می خواهند وارد اعماق قرآن شوند را مجبور کنیم که در ظاهر بمانند و مطابق آن چیزی که ما با عقل ظاهری خودمان و چشم ظاهری خودمان می بینیم قرآن را برای ما بیان کنند.

دکتر ادبی: علاءالدوله سمنانی در لطایف سبعه از لطیفه ی قالبیه ، نفسیه، قلبیه ، سرّیه و روحیه سخن می گوید تا به خفیه و انائیه متصل می شود که لطیفه ی انائیه به حضرت خاتم (ص) متصف می شود . هر کدام از این لطایف گویی یک روندی از یکی از آن لطایف سبعه را و اطوار سبعه را دربرمی گیرد .

دکتر پوستین دوز: دقیقا ایشان متذکر می شوند که تنها کسانی سخنان من را می پذیرند که خودشان شاهد آن بوده باشند ولی وقتی درک کنند متوجه خواهند شد که قرآن هفت بطن دارد مشکلی که عرفان همیشه با اهل ظاهر دارد آن است که چیزهایی را می بیند که اهل ظاهر نمی بینند و مظلومانه متهم به لغو،اقرار و دروغ می شود.

دکتر ادبی در ادامه این پرسش را با دکتر عباسی مطرح می کنند:این تکثر فهم عارفان را می توانیم تا کجا پیش ببریم که در موضع تفسیر به رأی نیفتند؟

دکتر عباسی: اگر ما برای تکثر فهم جواز صادر کنیم دچار مشکلات هرمنوتیکی می شویم .به هرحال اگر تفسیر عرفانی را می گوییم از مرحله ی ظواهر گذشته ، بطناً الی بطنٍ که در روایات تا ۷۰ بطن هم گفته شده برای فهم آن بطن ، عقل بشر تا جایی اجازه ی حرکت و جولان دارد یعنی یکی از آسیب های جدی دیگری که متوجه تفسیر عرفانی می شود بحث عقل گریزی است یعنی درست است که می گوییم تکثر فهم ممکن است وجود داشته باشد به جهت اینکه بطناً الی بطنٍ است ولی از محدوده ی فهم عقلانی و معارض با عقل نمی توانیم جلوتر رویم. یکی از معیارهایی که ما برای تفسیر عرفانی مطرح می کنیم آن است که آن تفسیر عرفانی که برای یک آیه مطرح می شود با دلیل عقلی قاطع معارض نباشد درنتیجه وقتی فهم یک آیه در سایه ی این قرار می گیرد که آن فهمی که دارد اتفاق می افتد ممکن است که تعارض با عقل یا روایات و یا سایر آیات داشته باشد این ها حد یقف هایی است که ما برای تفسیر عرفانی قائل هستیم. در عین حالی که حواسمان است که جلوی تکثر فهم را بگیریم یعنی اگر قرار باشد که یک خط کشی را به عنوان یک خط پایان قرار دهیم و بگوییم تکثر فهم تا اینجا اجازه ی پیشرفت دارد تا جایی است که معارض با ضروریات دین ، سایر آیات قرآنی، روایات قطعیه نباشد.

دکتر ادبی: اینجا همان مسئله ای است که فقها تیغ تیز نقدشان را علیه این سخنان به کار می گیرند .

دکتر عباسی :بله دقیقا ، شاید به ندرت بتوانیم از کسانی چون مرحوم کمپانی فیلسوف الفقها فقیه الفلاسفه نام ببریم که مجموع این ویژگی ها را داشته باشند و این تعارضات همیشه بوده است. شاید اگر ما به خط قرمز هایی که وجود دارد توجه کنیم و با خط کشی معیار سنجی کنیم و هرکسی اجازه ی تفسیر رأی و ورود به تفسیر عرفانی را نداشته باشد ، معضلات کمتر باشد.

دکتر ادبی در ادامه افزودند: روزبهان بقلی می گوید: آنان برحسب مقاماتشان در جبروت خداوند و مقدار سیرشان در میادین ملکوتش و از طریق اشارات قانع کننده و عبارات مناسب که از قلب های زلال و عقل های راسخ و ارواح عاشق و اسرار مقدس برخواسته است سخن گفته اند.

دکترعباسی: سید محمود آلوسی که صاحب روح البیان است می گوید قبل از بیست سالگی به حدی از رشد در مسائل عرفانی رسیده بوده که اشراقاتی را دریافت می کرده. اساسا وقتی درباره معنای باطنی سخن می گوییم نوعی از خفا را می گوییم و غیب در اینجا سخن اصلی را می گوید و اطلاع پیدا کردن از آن مهم است. دسترسی به همه ی غیب از آن انسان کامل است و حتی پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ یعنی من اگر همه ی غیب را می دانستم در این لحظه همه ی خیر را برای خود جمع می کردم و هیچ بدی به من برخورد نمی کرد. علم غیب به طور مطلق در اختیار خداوند است.

دکتر ادبی : عرفا از مصادیق تجربه ی عرفانی خود وارد عرصه های مختلف می شوند برای اینکه بتوانند تفسیر عرفانی خود را محک بزنند یا برای دیگران آن را مطرح کنند، کمی بیشتر درباره ی این موضوع توضیح بفرمایید.

دکتر پوستین دوز: روزبهان بقلی در کودکی بیداری الهی شامل حالش می شود که واله و شیدا برای مدت ها به بیابان ها سر می گذارد و در ۱۵ سالگی کشف الاسرار را می نویسد و کتاب عرایس البیان او نتیجه همین اشراقات اوست.

دکتر ادبی افزودند: روزبهان بقلی در تفسیر عرایس البیان گویی به اقلیم هایی رفته که کمتر دست یافتنی است.

دکتر پوستین دوز: علاء الدوله سمنانی تفسیر بطون سبعه را انجام داده است و دیدگاه او بدین صورت است کسی که می خواهد تفسیر بطون سبعه را درک کند باید اصطلاحات ویژه ای را بیاموزد که اسمش برقه های لطایف روحی هفت گانه است و هر کدام از این ها را برای یکی از پیامبران ذکرشده در قرآن منطبق می کند. لطیفه ی قالبیه را مطابق حضرت آدم ، لطیفه ی نفسیه را مطابق با حضرت نوح ، لطیفه ی قلبیه را مطابق با حضرت ابراهیم ، لطیفه ی سرّیه مطابق با حضرت موسی ، لطیفه ی روحیه مطابق با حضرت داود و لطیفه ی خفیه مطابق با حضرت عیسی و لطیفه ی أنائیه را مطابق با حضرت محمد (ص) می داند. ایشان این لطیفه ها را بیان می کند و می گوید که چگونه این لطایف شامل حال هر کسی می شود و چگونه باید رشد کند تا وارد مرحله ی بعد و لطیفه ی بعدی شود.

دکتر عباسی: افزون بر بطون معناشناسانه ، با یک سری بطون وجودشناسانه هم مواجه هستیم که در بطون وجودشناسانه به درجاتی از حقیقت وجودی قرآن دست پیدا می شود و این ناظر به حقایق وجودی قرآن است که فهم آن وجود ها مستلزم ادراکات عرفانی است که با قواعد عادی نمی توانیم به آنها دست پیدا کنیم.مبنای بحث بطون وجودشناسانه کشف و شهود است که در برخی ایات و روایات معیداتی؟ برای این کشف و شهود وجود دارد . اگر این معیدات نباشد وارد تفسیر به رأی می شود. لازمه دست یافتن به هر بطنی رشد وجودی است که افراد داشته باشند تا بتوانند بهره ای از قرآن را بیشتر درک کنند ممکن است این بهره ای که از قرآن درک می کنند با اشراقات عرفانی همراه شود و کشف و شهودها کمک کار باشد.

بانو مجتهده امین صاحب تفسیر مخزن العرفان: «به درون آی و آثار صنع الهی را در درون خویش ببین»

در ادامه استاد سید حسین رضا زاده پژوهشگر و تولیت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام که همسر ایشان از شاگردان و نزدیکان بانو مجتهده ی امین هستند به گفتگو از طریق تماس تلفنی پیوستند.

استاد سید حسین رضا زاده: بانو مجتهده امین ستاره ای در میان بانوان ایرانی بودند و به تحصیل و آموزش علوم قرآنی پرداختند و از جوانی به تحصیل فقه و اصول و تفسیر روی آوردند و استادان بسیار نام آوری را دیدند و اجازه ی اجتهاد از بسیاری از علمای زمان خود داشتند و شاگردان برجسته ای ازجمله بانو همایونی را تربیت کردند. خانم امین جدیت در تحصیل علم داشتند و ممارست با شخصیت های ارزشمند و فرزانه ی دوران خود داشتند و مبارزه با خواسته های دنیوی نمودند و بسیاری از علما نزد ایشان شرف یاب می شدند.

جوانان ما باید گم شده های خود را در تفاسیر قرآن بیابند. بحث تفاسیر عرفانی قرآن که آدمی را به عمق این کتاب رهنمون می کند راهگشای جوانان است. ایشان در عین اینکه از خانواده ای ثروتمند بودند ولی بسیار ساده زیست بودند و در امور خیر مشارکت های بسیاری داشتند. جوانان باید از افرادی چون بانو مجتهده امین در روش زیستشان الگو بگیرند.

دکتر پوستین دوز: از بانو مجتهده امین نقل می کنند که: در فصل بهار ایشان داخل حجره خودشان نشسته بودند و درحال مراقبه بودند . خدمتکار ایشان داخل حیاط می آیند و می گویند حاج خانم تشریف بیارید بیرون و آثار صنع را ببینید . بانو می گویند به درون آی و خود صانع را ببین.

کتاب تفسیر مخزن العرفان ایشان در ۱۵ جلد فارسی نوشته شده و انگیزه ی ایشان از نوشتن این تفسیر آن است که در جرگه مفسران قرآن محسوب شوند. ایشان در تفسیرشان به تعداد آیات مکی و مدنی ، فضایل قرائت سوره می پردازند و در بیان لغات از بیان مفسران مختلف استفاده می کنند و در ادامه به تفسیر آیات می پردازند. در سراسر این تفسیر چهره ی ایشان به عنوان یک عارف واقعی جلوه گر است ولی آیات و احادیث را به روش باطن و تاویلات عرفانی بیان نمی کنند و یک تفسیر مختصر و جامع از قرآن ارائه میدهند.

دکتر عباسی : در ادامه ی بحثی که از آلوسی و روح المعانی بیان کردم این نکته را اضافه کنم که او در شرح حال خود نقل می کند قبل از ۲۰ سالگی به اشراقاتی دست یافته و جوشش هایی را در وجود خود درک می کرده و قبل از ۳۰ سالگی او روزها به تدریس فقه و تفسیر مشغول بوده و شب ها مشغول نگارش تفسیر قرآنبوده است. در مسیر اشراقات وقتی ذهن متمرکز بر یک بحث است و دائما به آن موضوع فکر می کند دریافت اشراقات در آن زمینه بیشتر می شود. ملاصدرا صاحب حکمت متعالیه است و او بین فلسفه ی اشراق و مشاء را جمع کرده است ملاصدرا می گوید قرآن به منزله ی یک مائده ی آسمانی است که از آسمان به زمین آمده و در این مائده آسمانی انواع غذاها وجود دارد و برای همه ی اصناف از مخلوقات مائده وجود دارد .هر کسی به اندازه ظرفیت وجودی خود می تواند از این مائده برداشت کند.

دکتر ادبی : موضوع آسیب شناسی تفاسیر عرفانی مبحث مهمی است. میزان و معیار این آسیب شناسی چیست؟

دکتر عباسی : وقتی از مبحث تفاسیر عرفانی سخن می گوییم این نکته وجود دارد که در عرفان نیز چهارچوب هایی وجود دارد. آسیب های جدی متوجه تفاسیر عرفانی است که اگر حدود و ثغوربحث را مشخص نکنیم ممکن است گرفتار آن آسیب ها شویم . یکی بحث تلقی تجربی است که از وحی اتفاق می افتد و بحث تاویل پذیری وحی است. اگر هرکسی بتواند تاویل آیات را بیان کند مثلا در آیه ۷ سوره آل عمران صراحتا قرآن می فرماید : « وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ  وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»  مرحوم علامه طباطبایی نزدیک به ۳۰ صفحه در المیزان درباره ی یک ویرگول در این آیه سخن می گویند و اینکه آیا این دو جمله را متصل بخوانیم و یا منفصل بخوانیم(قرارگیری ویرگول پس از عبارت وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ) . نکته دیگر در بحث آسیب شناسی موضوع استعاری بودن متون دینی است . این تاویل که مطرح می شود و متن وحیانی که ما به عنوان ۶۲۳۶ آیه قرآن در اختیار داریم، آیا این ۶۲۳۶ آیه را می توان تاویل کرد؟ با چه ملاکی می توانیم تاویل کنیم؟ آیا میتوانیم استعاری از آنها برداشت کنیم؟ اگر بخواهیم دامن بحث عرفانی را بدون ملاک و معیار بگسترانیم به ورطه ی تفسیر به رأی خواهیم افتاد و تعارض با سایر آیات و روایات قطعیه می توانند ملاک های خوبی باشند که بتوانیم کمی دامنه ی تفسیر به رأی را محدودتر کنیم و از این ورطه فاصله بگیریم.

جمع بندی دکتر پوستین دوز:

تصور براین است که هر کسی با یک سری مبانی که بخواند می تواند تفاسیر عرفانی را انجام دهد درحالیکه اینگونه نیست و یک عارف می تواند تفسیر عرفانی را انجام دهد که مراتب نفسانی را تا به جایی طی کرده باشد و شهود داشته باشد و از این طریق تفاسیر عرفانی را انجام دهد. یک عارف به حدی از علمی که از جانب خداوند در قلب او قرار گرفته است ایمان دارد و از خداوند می ترسد که تفسیری را به رأی انجام دهد. او چیزهایی را به خلق ارائه می دهد که آن ها را از جانب حق دریافت کرده است و برای آنها برهان دارد هرچند که نتواند آنها را اثبات کند. یکی از ویژگی های علم لدنی همین است. وقتی ما مطمئن شویم که فردی عارف بوده و دارای اشراقات حقیقی بوده و قرآن را تفسیر کرده است باید به او احترام گذاشت چون از حقیقت می گوید و از جانب خود سخن نمی گوید.

این کتاب تفسیری بنده هم مربوط به اسلام میانه یعنی سده ی چهارم تا نهم هجری است و در آن دوره عرفایی می زیستند که کار می کردند و حاصل سال ها زحمت و خون دل خوردن آنهاست که تبدیل به تفسیر عرفانی شده است.

بیشتر بخوانید:

لینک کوتاه : https://jomhouriat.ir/?p=153385

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰